فصل ۱۷۹۱: تسلیم شدن

ممبران رتبه ۹ شکسته شد و قدرت خود را تخلیه کرد. لايه سفيد در مقايسه با ساير موارد رتبه ۹ بسيار ضعيف بود زيرا آسمان و زمين فقط می‌خواستند جهان‌ها را در درون خود منزوی كنند، اما همچنان دارای انرژی كافی برای ايجاد صدمات زيادی بود.

پس از تخریب، انفجاری رخ داد. انرژی موجود در ممبران جریان‌های قدرتی‌ را ایجاد می‌کند که به داخل ابعاد جداگانه شلیک می‌‌شوند و به خودشان برخورد می‌کنند. این برخوردها حتی امواج سفید قوی‌تری را ایجاد کرد که قدرت خشمگین خود را در همه¬جای منطقه پخش می‌کردند.

نوآ، شیطان آسمانی، ویلفرد و چتر دریایی غول¬پیکر در نهایت با اولین موج جریان‌های خشمگین روبه¬رو شدند. بادهای سفید هنگام برخورد کردن به بدن موجودات بزرگ به منطقه برمی‌گشتند.

این اتفاق برای سه ارشد رخ نداد. آنها کوچک بودند، بنابراین آنها مجبور نبودند تمام قدرت موجود در ممبران را تحمل کنند. با این¬حال، درحالی¬که سعی می‌کردند آنها نیز نتوانستند دوباره دور یاران خود جمع شوند، از تمام جریان‌های موجود اجتناب کنند و ضربه‌هایی را متحمل شدند.

این سه ارشد به‌طور غریزی تکنیک‌های دفاعی خود را فعال کردند زیرا غرایزشان در مورد خطری قریب‌الوقوع هشدار می‌داد.

نفوذ شیطان آسمانی بخشی از آن سفیدی خشمگین را به انرژی لاجوردی تبدیل کرد که برای محافظت از او می‌جنگید. آن قدرت جریان‌ها را کپی می‌کرد، اما بر ضد آنها عمل می‌کرد و گویی آنها را برای غلبه بر نسخه اصلی خود به چالش می‌کشید.

ماهیچه‌های پشت ویلفرد برآمده شدند و امواج ضربه‌ای ضعیف منتشر کردند که درست بالای پوست او منفجر شد تا بخشی از قدرت جریان را کاهش دهد. با این¬حال، سفیدی به هر حال به او برخورد کرد، اما بدنش تا آن زمان به اوج حالت دفاعی خود رسیده بود.

لایه‌های ماده تاریک که توسط ریشه‌های سیاه پوشیده شده‌بود، درحالی¬که نوآ ماده ناپایدار را مستقر می‌کرد، سپری را پشت¬سر نوآ ایجاد کردند. اسنور و شافو حتی بخشی از بدن خود را در معرض دید قرار دادند تا در حد امکان از او محافظت کنند. همچنین دوان‌لونگ سعی کرد آن انرژی خشمگین را منحرف کند، اما زمان کافی برای به کارگیری توانایی ذاتی خود نداشت.

توانایی‌های دفاعی فراوان ارشدها توانست آنها را در برابر ویژگی‌های مرگبار جریان‌های سفید محافظت کند، اما به هر حال آسیب‌های شدیدی متحمل شدند.

نوآ و ویلفرد قبل از اینکه بتوانند از محدوده خود فرار کنند، متوجه...