تولد شمشیر شیطانی
قسمت: 1823
قسمت 1823 - 1823. گردهمایی
پادشاه الباس و دیگران به سوی نوآ برگشتند. اژدها به وضوح در مورد او صحبت میکرد و آنها نمیتوانستد احساس درماندگیشان را همراه با پرتاب کردن نگاههای خیره، نشان ندهند.
ارشدها نمیتوانستند باور کنند که نوآ توانسته مشکلاتی ایجاد کند که حتی به داخل مناطق طوفانی هم کشیده شده. آنها حتی نمیدانستند چگونه چنین چیزی ممکن است.
نوآ مجبور شد در میان خاطراتش جستجو کند تا بتواند سخنان این موجود را به اژدهای گردن درازی که در اولین سفرش در داخل مناطق طوفانی دیده، مربوط کند. اصطلاحات مشابهی که دو جانور جادویی به کار میبردند، باعث شد متوجه شود که آنها از یک گروه هستند.
نوآ قبل از پرتاب کردن ستونی از شعلههای سیاه، سر خود را به سمت آسمان بلند کرد. کلمات در آن موقعیت بیفایده بود، بنابراین او یکی از بهترین شواهدش را در مورد وارث اژدهایان نورخوار بودن، ارائه داد.
اژدهای بالای گروه بدون هیچ احساسی شعلههای آتش را بررسی کرد. نوآ نتوانست بفهمد که آیا حملهاش که با آگاهی برترش تقویت شده بود، موجود را راضی کرده است یا خیر.
«بقیهی کسایی که باهاتن غذای قابل حملت هستن؟» اژدها بعد از پراکنده شدن شعلهها پرسید.
مجموعهای از خرخرها و شکایات سرکوب شده در اطراف نوآ طنینانداز شد، اما او آنها را نادیده گرفت و تا آنجا که میتوانست روابطشان را توضیح داد: «اونا یه قسمت از گروه منن.»
«اونا هم باید بیان.» اژدها اعلام کرد: «مادر منتظره و همهی بچههاش رو نیاز داره.»
«برای چه کاری نیاز داره؟» نوآ نمیتوانست نپرسد: «ما تو سفریم. فکر نکنم وقت شرکت توی این جلسه رو داشته باشیم.»
«شما مجبورین.» اژدها غرش کرد و ناگهان لرزشهای متعددی در اطراف موجود طنینانداز شد.
تکههای بزرگی از طوفان ناپدید شد زیرا تعداد زیادی ستون آتش مناطق اطراف اژدها را پر کردند و موجودات دیگری را که متعلق به همان گونه بودند نشان دادند.
پنج اژدهای دیگر بر فراز اولین اژدها پرواز میکردند، اما گروه تنها پس از ناپدید شدن طوفان موفق به مشاهده آنها شدند. آن جانوران جادویی همگی اشکال مختلفی داشتند. آنها اژدها بودند، اما به گونههای مختلفی تعلق داشتند.
چشمان شیطان آسمانی با دیدن آن صحنه روشن شد. به نظر میرسید که ارشد جذابیت خاصی را در اژدهایان احساس میکند، بنا...
کتابهای تصادفی

