قسمت عذاب 1830

ارشدان مدتی طول کشید تا همه آنچه را که دیده بودند هضم کنند. موضوعات مربوط به سرزمین‌های فانی‌‌‌، خلقت و تاریخ آن‌ها همیشه رمز و رازی بوده است که به دلیل زمان بسیار زیادی که از آن وقایع گذشته بود، هیچکس نمی‌توانست آن را تأیید کند. با این حال، اژدهای زمان پاسخ‌های مناسبی را نشان داده بود، و آن‌ها تصمیم گرفتند که چگونه واکنش نشان دهند.

نوآ و همراهانش نمی‌دانستند که اژدهای زمان چقدر قابل اعتماد است، اما موجود در اوج رتبه نهم ایستاده بود. اگر آن‌ها نمی‌توانستند وجود چنین نیرومندی را باور کنند، همه چیز در اطراف‌شان معنی‌اش را از دست می‌داد. با این حال، برخی از آن صحنه‌ها به شبهاتی پاسخ می‌داد که هزاران سال در ذهن آن‌ها باقی مانده بود. داشتن یک دید کامل از جهان احساس عجیبی داشت.

تصاویر درست پس از اینکه آسمان و زمین شروع به ساختن آسمانی کردند که خشکی را پوشانده بود متوقف شد. اژدهایانی که بیانگر چهار جنبه اساسی جهان بودند در آن لحظه ظاهر شدند و همین امر در مورد خاطرات موجود سبز نیز صدق کرد.

نوآ نمی‌توانست همه چیز را در ذهنش مرور کند. او شاهد آن صحنه‌ها بود در حالی که زمان به عقب در جریان بود، اما دریای هوشیاری او قبل از پخش در دیدش، مراقب بود که آن‌ها را مرتب کند.

آسمان و زمین، زمین را با آسمان خود پوشانده و آن را از «نفس» پر کرده بودند که به نفع گونه‌های قدیمی آن‌ها بوده است. با این حال، قوانینی که آن‌ها جایگزین کردند، به ایجاد ارتشی از جانوران جادویی ختم شد.

جنگ‌ها و مبارزات گونه‌های غالب در خشکی نمی‌توانست کاری در برابر جانور جادویی غیرقابل توقف انجام دهد. آن مخلوقات جهان را فتح کردند و شکست آسمان و زمین را رقم زدند.

مشخص نبود که شکست و سقوط زمین و آسمان چقدر به هم مرتبط هستند. این دو رویداد به وضوح بر یکدیگر تأثیر گذاشته بودند، اما نمی‌توانست بفهمد کدام یک تأثیرگذارتر است. با این حال، آن‌ها به یک نتیجه منجر شدند. حاکم تصمیم گرفت موجودیت خود را تغییر دهد و فتح خود را از سر بگیرد.

آسمان و زمین سایه‌های نارنجی قبلی خود را رها کردند و کل خشکی را با مصیبت عظیم جهانی ویران کردند. انرژی آزاد شده توسط جانوران جادویی مرده‌‌ و زمین به این دگرگونی دامن زد و به حاکمان اجازه داد تا ظاهر فعلی خود را به دست آورند.

این دگرگونی به آسمان سفید ا...