قسمت 2073: انزوا 

حاکمان قدیمی هنوز روی نقشه، به جایی که قصد حمله داشتند، اشاره نکرده بودند. نوآ حدس زد که آن‌ها منتظر تصمیم او بودند، اما او نمی‌دانست چگونه حتی می‌تواند آن پیشنهاد را رد کند. 

سفر به تنهایی و کارگاه‌های شبه زنده برنامه‌های خوبی بودند؛ اما برای نشان دادن مزایای خود به زمان طولانی نیاز داشتند. نوآ می‌خواست میان آن انتظار طولانی و کسل کننده، کاری انجام دهد و حمله به آسمان با حاکمان قدیمی، قطعاً با شخصیت او سازگار بود. 

نوآ پرسید: «بعد از تخریب اون مکان، آسمان و زمین تا چه مدتی نمی‌تونن به آرایش‌ها خیره بشن؟» 

حاکمان قدیمی توضیح دادند: «آسمان و زمین همیشه به قلمروهای بالای سرشون خیره شدن. ممکنه سرعتشون رو کمی کاهش بدیم؛ اما آسیب بیشتر شامل تهذیب‌گرهاییه که برای جلوتر بودن از سیستم، تلاش می‌کنن.» 

نوآ قبل از سر تکان دادن، آه کشید: «این همه کار فقط برای یه نگاه ساده. بیاین بریم سراغش. از همین الان حوصله‌م سر رفته.» 

حاکمان قدیمی پرسیدند: «سطح فعلی قدرتت چیه؟» 

نوآ پوزخند زد: «خودتون باید بفهمین.» 

حاکمان قدیمی ساکت شدند، اما در نهایت تغییری در نقشه اتفاق افتاد. یک نقطه در آسمان قبل از گسترش و اضافه کردن چند جزئیات در سمتی که در سرزمین‌های بالایی می‌درخشید، سفید شد. 

نوآ واقعاً به این جزئیات اهمیت نمی‌داد. به هر حال چیز زیادی را توصیف نمی‌کردند و خطر پنهان واقعی در آسمان را نیز آشکار نمی‌کردند. حتی حاکمان قدیمی هم نمی‌توانستند پیش‌بینی کنند که پس از ورود به آن محیط، چه چیزی در انتظار آن‌ها خواهد بود. 

نوآ پرسید: ‌«چطور می‌خواین انجامش بدین؟» 

حاکمان قدیمی توضیح دادند: «حمله باید سریع باشه. ما سه سلاح قدرتمند از فلز تاریک ساختیم و دو تاشون برای ماموریت ضروری هستن. ترجیح می‌دیم سومی رو برای موقعیت‌های غیرمنتظره نگه داریم؛ اما اگر مشکلی پیش اومد، آماده‌ایم که ازش استفاده کنیم.» 

نوآ بلافاصله می‌توانست حدس بزند که قدرت آن سلاح‌ها بسیار زیاد است. به هر حال، او می‌دانست که چقدر فلز تیره به حاکمان قدیمی داده است. این واقعیت که آن‌ها آن را تنها به سه اسلحه تقسیم کرده بودند، قدرت آن‌ها را توصیف می‌کرد. 

نوآ بیان کرد: «هدایت مسیر رو به شما می‌سپرم. من نمی‌دونم الان کجاییم.»