سیستم خوناشامی من
قسمت: 101
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چپتر۱۰۱ _سوالات لئو
بعد از تموم شدن کلاس های صبح، زمان کلاس رزمی بود. لایلا با ارین و کوئین اومده بود. نمی شد اونا رو دوست خطاب کرد چون زیاد با هم صحبت نمیکردن.
در واقع، ارین از اول آدم پر حرفی نبود، ولی از چند روز پیش که با هم دیگه دنبال پیتر گشته بودن، با هم می پریدن. با وجود این که قبلا اونا هم تیمی شده بودن ولی ارین برای اولین بار لایلا رو با اسم کوچیکش صدا کرد.
این از نظر لایلا پیشرفت خوبی بود. اونا دیگه بدون اینکه خودشون متوجه بشن دور و بر همدیگه بودن.
هر سه ی اون ها تو کلاس سلاح جانوری شرکت کردن با وجود اینکه وردن قبلا تو دوره ی آموزش ابتدایی شرکت کرده بود.
الان پیتر تنها تو اتاق نشسته بود و فقط به دیوار خیره می شد. حتی دیگه افراد به ظاهر دوستش تو غذا خوری پیشش نبودن. ارل و دار و دسته اش بعد از تهدید ارین سعی میکردن ازش دوری کنن.
با وجود اینکه اونا قبلا استفاده شونو ازش کرده بودن و دیگه نیازی بهش نداشتن.
حالا دیگه پیتر نشسته بود و به کارای احمقانه اش فکر میکرد. چرا نباید از کسی کمک میگرفت اگه واقعا همچین شرایط سختی داشته؟ و چرا باید اون موقع تصمیم میگرفت بهشون کمک کنه؟ اگه به قبل نگاه کنیم خودشو در حال گذر از آتیش جهنم میدید ولی چرا الان هیچ درکی از اون درد نداشت؟
با حجوم حجم زیادی از افکار مربوط به گذشته به ذهنش، طبق عادت شروع به کشیدن موهای سرش کرد.
انگار که با کشیدن موهای سرش اون افکار احمقانه از سرش خارج میشن.
_ چراااا؟؟
پیتر فریاد زد و موهاشو کشید.
_ چراااا؟؟
دوباره گفت و محکم تر از قبل موهاشو کشید.
موهای کنده شدش توی دستاش بودن و قطره های خون از روی سرش به پایین می لغزیدن. موهاشو خیلی محکم کشیده بود که باعث کنده شدن موهاش و خون ریزی کف سرش شده بود.
*****
کوئین ساختمان دوم را ترک میکرد تا به ساختمان اسلحهی جانوری بره؛ ولی درست لحظه ی آخر مکث کرد.
از وقتی که برگشته بود، تا حالا زیر نور خورشید قرار نگرفته بود و این اولین باری بود که داشت زیر آفتاب می رفت. قبلا بار ها در مورد تاثیرات نور خورشید از سیستم هوشمند پرسیده بود ولی هیچ جوابی ازش نگرفت.
_آروم باش کوئین، می دونی که در بدترین حالت نمییری، پس چه اتفاقی ...
کتابهای تصادفی


