سیستم خوناشامی من
قسمت: 181
فصل 181 -لوگان حرکت می کند!
پس از شنیدن آنچه پیتر و وردن گفته بودند، لوگان شوکه نشد. ذهن او با دیگران متفاوت عمل می کرد. برای او بسیار نادر بود که احساسی مانند غم و اندوه یا شوک داشته باشد. او تازه زمانی که برای اولین بار کامپیوتر و برنامه نویسی را کشف کرد، شروع به احساس شادی و هیجان در وجودش کرد.
بنابراین واکنش او به شنیدن این موضوع، در حداقلترین حالت، طبیعی نبود. او احساس می کرد قبل از رسیدن به یک نتیجه منطقی به اطلاعات بیشتری نیاز دارد. تا کنون سه دانشآموز به نامهای وردن، کوئین و پیتر که درگیر ماجرا بودند را میشناخت.
یکی کلماتی که در طول مکالمه بیشتر در ذهنش ماند «دوباره کشتن» بود. لوگان سپس وارد کامپیوتر خود شد و شروع به دسترسی به سرورهای مدرسه کرد. هر وقت به فایروال یا نقص امنیتی برخورد می کرد، دستش را روی کامپیوتر می گذاشت و چشمانش را می بست.
لوگان پرسید: «لطفا، به کمک شما نیاز دارم. بهم اجازه می دید که وارد بشم؟»
چند لحظه بعد و او وارد سیستم مدرسه شد. از زمان شروع ترم جدید مدرسه، در مجموع دو مورد مرگ دانش آموز گزارش شده بود، یکی به نام براندون و دیگری به نام ارل.
هنگام نگاه کردن به پرونده ها، او همچنین متوجه شد که هر دو دانشآموز برای بازجویی، و یکی از آنها برای هر دو پروندهی کوئین، احضار شده بود.
لوگان فکر کرد: اگه این سه نفر با هم دوست هستند، آیا پیتر را پوشش میدادند؟ شاید ارتش همیشه در تحقیقات خودش دقیق بوده باشه اما هرگز نتونست فرد مورد نظرش رو پیدا کنه.
به نظر می رسید که این منطقی ترین نتیجه باشد، اما پس از آن هنوز چند چیز وجود داشت که معنی نمیداد. چرا آنها باید یک قاتل را پوشش دهند، آنها نمی توانستند آنقدر نزدیک باشند زیرا هیچکدام از آنها قبل از آمدن به اینجا یکدیگر را نمی شناختند.
تا زمانی که آنها مستقیماً درگیر ماجرا نبودند نیازی به پنهان کاری هم نبود. سپس دومین مورد این بود که چرا باید دوباره افرادی را بکشند. نحوه صحبت پیتر باعث شده بود که به نظر قضیه تصادفی بیاید.
مورد بعدی که لوگان برداشت فایلی از فکس بود. نام دانش آموزی که در گفتگوی آنها ذکر شده بود.
«و حالا قضیه از اینم بیمعنیتر میشه...»
فکس یک دانشجوی جدید بود که فقط چند روزی میشد که به اینجا آمده بود ...
کتابهای تصادفی

