چپتر ۲۶۸: حیله در حالی که کوئین به پیامی فکر می‌کرد که به تازگی دریافت کرده بود، فکس که در کنارش ایستاده بود اکنون کمی عجیب رفتار می‌کرد. او اکنون زمان لازم را داشت تا سلاح مقابلش را به درستی تجزیه و تحلیل کند. فکس با صدای بلند گفت «تاحالا همچین چیزی دیده بودی؟ من دست رهبر اول چیزی شبیه به این رو دیده باشم، اما اگر اینطور باشه پس اینجا چه غلطی میکنه؟» کوئین پرسید: «پس اونوقت میدونی این چه نوع سلاحیه؟» «شاید... راستش مطمئن نیستم ولی فکر می‌کنم یکی از خانواده‌های خون‌آشام دیگه رو دیده باشم که چیزی شبیه به این رو حمل کنن، اما اغلب خانواده‌ها رازهایی رو از همدیگه پنهان می‌کنن. درواقع این یه حرکت سیاسیه تا وقتی که پادشاه صندلی خودش رو رها می‌کنه بتونن از اون‌ها به عنوان یه برگ برنده استفاده کنن.» «شاید یکی از رهبرای دیگه چیزهای بیشتری در مورد این سلاح بدونه، اما حداقل از بین همه بچه‌های هم سن و سال خودم که هرگز چیزی رو در این سطح ندیدم.» کوئین امیدوار بود که بتواند اطلاعات بیشتری در مورد سلاحی که در مقابلش قرار دارد به دست آورد. کاملاً واضح به نظر می‌رسید که می‌خواهد کریستال خون قرمز را روی سکوی مقابلش قرار دهد. به احتمال زیاد سدی که مانع شمشیر می‌شود را پایین می‌آورد. مشکل این بود که سیستم اعلام کرده بود پس از وارد کردن کریستال خون، دیگر نمی‌توان آن را مانند قبل برداشت. صدای سیستمش نیز قبلا گفته بود که این سنگ یک کالای گران‌بهاست. کوئین از سیستمی که در سرش بود پرسید: «کریستال خون دقیقاً برای چه چیزی میتونه استفاده بشه؟» سیستم گفت: «خب فکر می‌کنم باید بهت بگم که تصمیم واقعا سختی در پیش داری. کریستال خون رو میشه درست مثل کریستال جانوری استفاده کرد. از اون‌ها برای ایجاد زره یا سلاح استفاده می‌شه. به دلایل خاصی، این نوع کریستال‌ها خیلی‌خیلی کمیاب‌تر هستن و نمیشه مثل کریستال جانوری اون‌ها رو پیدا کرد.» کوئین در حالی که داشت کمی هیجان زده می‌شد پرسید: «اونا قوی تر از سلاح های جانوری هستن؟» «خیلی درست مطمئن نیستم. نکته منحصر به فرد در مورد یک سلاح خونی اینه که توانایی تکامل و قوی‌تر شدن داره. با این حال، بسته به کریستال مورد استفاده، محدودیتی برای رشد و همچنین نقطه شروع‌شون به‌وجود میاد. اون چیزی هم که تو در حال حاضر در اختیار دارین سطح پایین‌ترین کریستال‌های خونِ.» یک سلاح در حال تکامل برای کوئین خیلی بد به نظر نمی‌رسید اما دیگران ممکن بود به چنین مواردی جذب نشده و مستقیماً سراغ اسلحه‌هایی بروند که از همان ابتدا قدرتمند هستند. او اما این مسئله را خیلی نگران‌کننده نمی‌دانست زیرا شبیه موقعیتی بود که خودش قبلاً در آن قرار داشت. با این حال، چیزی که او را ناامید می‌کرد، دانستن این بود که کریستالی که در دست داشت پایین‌ترین نوع خودش است. او یک بار دیگر به اسلحه پشت جعبه شیشه‌ای نگاه کرد و واقعاً شبیه چیزی نبود که قبلاً...