سیستم خوناشامی من
قسمت: 368
چپتر 368
استفاده از تلپورتر
امروز یکی از دانش آموزان که به ندرت احساساتش را نشان میداد، بسیار خوشحال بود.چون پروژهای که یک سال تمام رویش کار می کرد، بالاخره به سرانجام رسیده بود.
لوگان روی صندلیش نشست و به صفحه سبز نگاه کرد. یک دنباله 9 رقمی از اعداد روی صفحه نشان داده میشد که معنیش این بود که بالاخره موفق شده کد را بشکند.
حالا میتوانست تلپورتر مربع شکل را فعال کند تا به مقصد آن طرفش برود.
لوگان فکر کرد: «پس اینو ریچارد اِنو ساخته؟ یعنی به کجا میرسه؟»
الان بیشتر از هر چیزی میخواست به داخل تلهپورتر بپرد، اما کارهایی داشت که قبلش باید انجام میداد. اولینش این بود که نمی توانست وسط ترم، مدرسه را ترک کند. تابستان به زودی می آمد و این بهترین فرصت برای سفر به سیاره ناشناخته بود. همچنین مساله دوم این بود که چگونه برگردد.
ارتش، تلپورترهایی را که به پایگاه بازمیگشتند، نمیفروخت. اما این مشکل جدیای نبود. اگر تلپورتری وجود دارد که به آنجا منتهی شود، باید یکی دیگر وجود داشته باشد که در نهایت بتواند محلش را به مدرسه اعلام کند و سپس بازگردد.
همه دانشآموزان باید به مدرسه اطلاع میدادند که در پایان تابستان کجا هستند. بیشتر اوقات، از دانش آموزان خواسته می شد که همه در یک منطقه خاص حاضر شوند.
خوشبختانه لوگان یک دانش آموز VIP بود. بنابراین امتیازات ویژه ای داشت که مدرسه میتوانست بیاید و او را، هر کجا که بود برگرداند.
بنگ!
در اتاق لوگان به شدت باز شد و او را ترساند. نه کسی در زد، نه چیزی.
کوئین که فکر میکرد لوگان وارد تلپورتر شده، فریاد زد: «بهش دست نزن!»
چند لحظه پیش، وقتی لوگان به اتاقش برگشت، صفحه سبز رنگ را دیده و همانطور که قول داده بود به کوئین خبر داده بود.
کوئین تمام تلاشش را کرد تا سریعتر به اتاق لوگان برود. می ترسید که او برای انجام آزمایش خطرناکی وسوسه شود.
«اگه واردش شده باشه چی؟ اگه همه چیز خراب بشه چی؟ باید بهش می گفتم تلپورتر کجا میره. حتی ممکنه تصادفا اونا رو بهمون وصل کرده باشه.»
اما در نهایت همه چیز سر جایش بود و لوگان روی صندلیش نشسته بود.
لوگان پاسخ داد: «کوئین، میشه دیگه این کارو نکنی؟ اگه رو چیز مهمی کار میکردم و تو منو میترسوندی چی؟ خوبه که فقط تو فکر بودم.»و لب هایش را به بالا کشید و لبخندی عجیب را نشان داد.
کوئین پرسی...
کتابهای تصادفی
