NovelEast

جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس

قسمت: 247

تنظیمات
فصل ۲۴۷ - «من صدا و چشمان او را دوست نداشتم، بنابراین او را تا سر حد مرگ منجمد کردم.» سرفه! سرفه! سرفه! وقتی شیانگ فنگ چیزی که نانگونگ لینگشین موقعی که به او کمک می‌کرد زودتر دوش بگیرد، گفته بود را گفت بای زه‌مین تقریباً نزدیک بود خفه شود. صدای دختر مملو از تحسین بود و وقتی با چشمان تیره‌اش به او نگاه می‌کرد، بای زه‌مین به نوعی احساس کرد که او یک سلبریتی از گذشته در مقابل بزرگترین طرفدارش است. شانگ گوان و نانگونگ یی با ابروهای بالا رفته به نان‌گونگ لینگ‌شین نگاه کردند که این زیباروی ۲۷ ساله با رژگونه‌ای کم رنگ پاسخ داد و با زمزمه‌ای گفت: «چیه؟ مگه من حقیقت رو نگفتم؟» پس از گفتن این کلمات، نان‌گونگ لینگ‌شین از گوشه چشم به بای زه‌مین نگاه کرد که انگار از عصبانیت بای زه‌مین می‌ترسید. با این حال، بای زه‌مین فقط به او نگاه کرد و نمی‌دانست بخندد یا گریه کند سپس گفت: «می‌گم نانگونگ لینگشین، واقعا لازم بود چنین چیزهایی رو به یک بچه کوچیک بگی؟» «طبیعاً لازم بود!» نان‌گونگ لینگ‌شین با دقت به او نگاه کرد و با جدیت پاسخ داد: «از اونجایی که می‌خوای در آینده پادشاه یک سلسله جدید بشی پس هر چه افراد بیشتری از قدرت سلطنتی و شاهکارهای معجزه آسات مطلع بشن برای تو و همه بهتر خواهد بود. !» «دختر، تو...» بای زه‌مین واقعاً نمی‌دانست در این مورد چه بگوید، بنابراین در پایان با لبخندی پیچیده سرش را تکان داد. لب‌های شانگ گوان کمی خم شد، و او با سرگرمی به نان‌گونگ لینگ‌شین نگاه کرد، «ممکنه در حالی که ۲۷ ساله هستی، از یه مرد جوون ۲۰ ساله خوشت بیاد؟» نانگونگ لینگشین به سادگی شانه هایش را بالا انداخت و صادقانه گفت: «اگر اختلاف سنی نبود، حاضر بودم اون رو دنبال کنم و اون رو مرد خودم کنم. یعنی چرا که نه؟ او جذاب، باهوش، و فوق العاده قدرتمنده و نه یک روانی. به من بگو که تا به حال مردی بهتر از اون رو ملاقات کردی؟» شانگوان دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما وقتی متوجه چیزی شد به شدت متعجب شد... در مورد آخرین حرف‌های زن مقابلش چیزی برای گفتن نداشت. اگر قبل از آخرالزمان بود، به نظر می‌رسید که بای زه‌مین چیزی قابل ذکر نداشت. با این حال، تا آنجا که به دنیای کنونی مربوط می‌شود، شانگوان هنوز مردی با شرایط کلی بهتر از بای زه‌مین پیدا نکرده بود. حتی چن‌هه از بسیاری جهات بسیار عقب بود و فقط ظاهرش از بای زه‌مین بهتر بود. در پایان، او اخم کرد و سرش را تکان داد. قبل از اینکه به لذت بردن از غذای خود ادامه دهد بدون اینکه تمایلی به ادامه گپ زدن داشته باشد. وقتی به حرف‌های خواهرش گوش می‌داد، نانگونگ یی نمی‌دانست که باید بخندد یا گریه کند. صرف نظر از اینکه قبل از ورود ثبت روح به زمین بود یا بعد از آن، خواهر کوچکتر او نان‌گونگ لینگ‌شین همیشه یک زن عالی از هر نظر بود. مردان بی‌شماری روزانه تلاش می‌کردند تا توجه او را جلب کنند، اما او مانند یک قو مغرور بود که اصلاً به آنها توجه نمی‌کرد. با این حال، او اعلام کرد که حاضر است آشکارا یک مرد جوان دانشگاهی را تعقیب کند در حالی که مدتی پیش وارد دنیای کار شده بود. چقدر طعنه آمیز نانگونگ یی قبل از اینکه به یی فانگ که مات و مبهوت به دخترش نگاه می‌کرد نگاه کند فکر کرد. یی فانگ با ناباوری پیش از اینکه به زور لبخندی بزند زمزمه کرد و با لحنی که نشان می‌داد می‌خواهد خودش را در مورد چیزی متقاعد کند گفت: «با مامان شوخی نکن. چطور ممکنه چنین فرد قدرتمندی وجود داشته باشه؟ اینطور نیست؟ ای کاری نیست که یه انسان بتونه انجام بده.» صدها نیزه خونی که از آسمان فرود می‌آیند؟ ساخ...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی