جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس
قسمت: 790
فصل 790 : دهن لعنتیت رو آب بکش!
لیام با تمام کینهای که از پادشاهی زیول داشت، درحالی به سمت شاهزاده پادشاهی زیول حرکت میکرد، که نیت قتل شدیدی از چشمانش سرازیر میشد، که به نوری قرمز تبدیل شد که حتی از جایگاههای آنسوی سپر جادویی محافظ نیز قابل لمس بود.
چهره ادموند زیول سرانجام جدی شد چون متوجه شد که علیرغم سطح و استعدادش در کنترل نیزه و همچنین مجموعه مهارتهای قدرتمندش که با مسیری که طی کرده مطابقت دارد، سبک رزمی دشمن واقعاً مشکلساز است.
مهارتها و تکنیکهای ادموند زیبا و کشنده بود. او بهعنوان شاهزاده یکی از سه پادشاهی قدرتمند در کل جهان آخرالزمان، نهتنها به بهترین طومارهای مهارت دسترسی داشت، بلکه گنجینههایی با کیفیت خوب نیز بهدست آورده بود.
لیام فقط شمشیر بزرگ خود را بدون اینکه نیرو و مهارتهای خاصی را استفاده کند تاب داد. با اینحال، قدرت پنهان در بدن لیام هر بار که اسلحهاش را به حرکت درمیآورد، و همچنین کشندگی گسترده مهارتهایش، تمام تکنیکها و مهارتهای ادموند را کاملاً بیفایده میکرد.
شاهزادهی مغروری که همیشه همهچیز داشت در مقابل دیو-انسانی که باید سخت تلاش میکرد تا بالاخره مردم پادشاهیش او را بپذیرند.
چه کسی این سناریو را تصور میکرد؟
«چیه؟! اون غرور کوفتیه اولیهات کو؟!
ادموند زیول، تو چیزی جز یه سگ نیستی که پارس میکنه ولی گاز نمیگیره!
چرا چیزی رو که قبل از شروع مسابقه گفتی تکرار نمیکنی؟!
ترسیدی؟! چرا درمیری ترسو!»
...
سکوها کاملاً ساکت بودند و نبرد در میدان را تماشا میکردند.
سخنان تمسخرآمیز لیام آنورث همیشه با تاب خوردن شمشیر بزرگش همراه بود و پس از آن هر بار که قدرت مهارتش در همهجا پخش میشد، عرصه میلرزید.
«ا-این...»
«ا-اون نیمهدیو به شاهزادهی زیول غلبه کرده...»
زمزمههای ناباور و حیرتزده در میان تماشاگران پخش شد و آنها با شوک وضعیت رقتبار ادموند زیول را تماشا میکردند.
شاهزاده مغرور سابق توسط شخصی که قبلاً مسخرهاش کرده بود به اینسو و آنسو فراری میشد. زره نقرهایش اکنون با شکافهایی پوشانده شده بود و از دستکشهای فلزی تقریباً شکستهاش، میتوان خونی را که از میان شکافهایش میلغزید، تشخیص داد و نیزهای را که شاهزاده رقتانگیز اکنون به سختی میتوانست با دستان لرزانش نگهدارد، میپوشاند.
با اینحال، بهزودی تعدادی از سکوهای خاموش با تعداد کمی تماشاگر نسبت به کل سکوها، شروع به شادی و هلهله کردند.
«لهش کن، لیام!»
«برووو، لیام!»
«پس اگه پادشاهی پدر باشین چی میشه مثلاً؟ لیام، قدرت پادشاهیمون رو بهشون نشون بده!»
«اونا رو مجبور کن همهی چرتو پرتاشون رو پس بگیرن!»
«گیلز شکستناپذیر!»
«گیلز شکستناپذیر!»
«گیلز شکستناپذیر!»
...
هیچکس نمیدانست چه کسی شروع کرده است، اما در مقطعی، همه شهروندان پادشاهی گیلز که در جایگاهها حضور داشتند شروع به فریاد زدن همان کلمات کردند و بهنظر میرسید که باعث لرزش کلی در سراسر میدان شود.
مبارزه همزمان با انفجارهای ناشی از درگیری دو حمله قدرتمند و سخنان پر از تمسخر لیام ادامه یافت. در محل استراحت شرکت کنندگان پادشاهی گیلز، بای زهمین نتوانست جلوی تکان دادن سرش را بگیرد، و همانطور بدون اینکه بداند بخندد یا گریه کند، گفت: «اون مرتیکه قطعاً داره ادا درمیاره.»
«همم؟»
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی

