فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس

قسمت: 854

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
فصل 854: سیاه­چال (قسمت 2)
همانطور که درختان پس از رسیدن به اوج رشد کردند یا کوچک شدند و خود را به شکل موجودات بی­جان بادوام­تر و گرانبهاتر فشرده کردند، قوانین جهان بیشترِ مانا را جذب کردند و به شدت تقویت شدند تا جایی که اگر انسانی از کره­ی زمین قبلی، در دنیای شب گذاشته میشد، در جا می­مرد، درحالی­که استخوان­هایش در اثر گرانش وحشتناک کاملاً خرد شده بود.
دنیا داشت سود می­برد، چرا که موجودات بی­جان که نمی­توانستند به آن آسیب برسانند، اما جان­دارانی که با اعمال خود قادر به آسیب رساندن و نابودی بودند، کسانی بودند که به دور از منفعت، معنای کلمه وحشت را تجربه می­کردند.
به نظر می­رسید که خشم جهان، باعث شده که توسط دیگران احساس شود.
 
بووم!!! بووم!!! بووم!!! بووم!!! بووم!!! بووم!!!
بووم!!! بووم!!! بووم!!! بووم!!! بووم!!! بووم!!!
 
...
 
فرقی نمی­کند که یک شهر اصلی بزرگ باشد یا یک شهر کوچک، فرقی نمی‌کند که یک پادشاهی انسانی باشد یا در قلمروی شیاطین باشد، فرقی نمی­کند که یک گیاهِ هوشمند باشد یا اورک‌هایی که در جامعه زندگی می‌کنند. تمام سازه‌ها و ساختارها به شدت ‌لرزیدند، چرا که دیوارهای عظیم، ضربه‌ی شریرانه موج کوبشیِ غیرقابل توقف را شاخ به شاخ دریافت کردند.
صرف­نظر از نژاد، هیچ­کس نمی­دانست که موج کوبشی چقدر تخریب ایجاد کرده است. با این­حال، هیچ­کس وقت نداشت که نگران آسیب ناشی از انفجار در آسمان باشد، زیرا هر موجود زنده­ای با ظرفیت کافی در دنیا، تمام تلاش خود را می­کرد تا توانایی اندک خود را در تلاشی ناامیدانه برای زنده ماندن، به کار بگیرد و تبدیل به بخشی از آسیب دیده­ها نشود.
 
بنگ! بنگ! بنگ! بنگ! بنگ! بنگ! بنگ! بنگ! بنگ!... .
سد پشت سد شکسته میشد و تکمل دهندگان روحی که روی دیوار شهر بیرکرِست ایستاده بودند، کمی عقب رانده شدند، زیرا مهارت­های آنها توسط موج ضربه­ای از بین رفته بود.
در کمتر از یک دقیقه، تنها تعداد انگشت شماری از دفاع­ها برای مهار موج کوبشی مداوم تلاش می­کردند.
وقتی سرافینا با عصای جادویی خود به جلو اشاره کرد، چهره­اش رنگ پریده بود. مهارت "مانع نوری درخشان" او، یکی از معدود مهارت‌هایی بود که هنوز پابرجا بود، اما تعداد ترک‌های سطح مانع پیوسته در حال افزایش بود.
سرانجام سرافینا دیگر نتوانست مقاومت کند و هم­زمان با شکسته شدن سدی که هشتاد درصد از مانای خود را در آن سرمایه گذاری کرده بود، با حالتی دردناک در چهره ی زیبایش، مجبور شد چندین پله عقب­نشینی کند.
«اَه...» الیس زیر لب غرغر کرد و پاهایش به عقب رانده شدند.
سپرش را جلوی بدنش گرفت و نور طلایی درخشانی سطح مدافع گرانقدرش را پوشاند. درست در مقابل دیوار بزرگ خون، یک برجستگی بزرگ از سپر او، تلاش می­کرد تا موج ضربه­ای را مهار کند، اما یک دقیقه بعد، آن برجستگی جادویی از بین رفت و موضع الیس شکسته شد.
هنگامی که به عقب ب...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب جادوگر خون: بقا همراه یک ساکیباس را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی