صاعقه تنها راه است
قسمت: 130
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
قسمت 130 – شخصی از گذشته
دو هفته از زمانی که گراویس شروع به استفاده از تکنیک پیش شکلگیری کرده بود، میگذشت و هر روز، او روی وارد کردن انرژی بیشتر به ذهن خود تمرکز میکرد. سردرد، بهطور مداوم افزایش مییافت و گراویس اکنون ضربان شدید و مداومی را در سر خود احساس میکرد. ذهن او فقط تا نیمه پر از انرژی بود، اما هنوز هم بسیار سریعتر از آن چیزی بود که در ابتدا تصور میکرد.
گراویس فکر میکرد که نفوذ به قلمرو شکلگیری روح، حداقل به اندازه رسیدن به سطح دهم جمعآوری انرژی طول میکشد. ظاهراً او اشتباه کرده بود. گراویس حدس زد که اگر در سطح دهم جمعآوری انرژی باشد، میتواند در کمتر از یک روز به قلمرو شکلگیری روح صعود کند. بهنظر میرسید که گلوگاه شکلگیری روح، بیشتر به اراده و کمتر در مورد افزایش انرژی یا قدرت تهذیبگر بود.
در این روز، گراویس در اطراف فرقه آسمان قدم میزد و سعی میکرد حواس خود را از سردردش منحرف کند. آنقدر قوی بود که او بیاختیار، همیشه روی درد تمرکز میکرد که تمرکز روی چیزهای دیگر را دشوار میکرد.
چیزی که گراویس نمیدانست، این بود که افرادی که تلاش میکردند به قلمرو شکلدهنده روح نفوذ کنند، این کار را در یک جلسه انجام میدادند و اگر شکست میخوردند، انرژی را در ذهن خود پراکنده میکردند. هیچکس نمیخواست با یک سردرد دائمی روز خود را بگذراند. فایدهاش چه بود؟
در زمانیکه انرژی گراویس درحال بازسازی بود، او بر تراکم هاله-اراده خود، البته خارج از انجمن، تمرکز کرد. او نمیخواست آیون متوجه شود که او از فشار آسمانی استفاده نمیکند، زیرا گراویس حدس زد که احتمالاً متراکم کردن فشار آسمانی غیرممکن است.
پس از تمرینهای فراوان، سرانجام توانست آن را روی یک موجود زنده متراکم کند. در گذشته، هنگامی که هاله-اراده خود را متراکم میکرد، همیشه شعاع اطراف هدف را شامل میشد. اکنون هاله-اراده او سرانجام توانست کاملاً روی یک هدف متمرکز شود و تراکم بیشتر آن غیرممکن بود.
چرا گراویس امروز بهجای آنکه روح خود را متراکم کند، در اطراف فرقه آسمان قدم میزد؟ به این دلیل که آیون او را فراخوانده بود. گراویس حدس زد که احتمالاً این یک مأموریت دیگر است. بعد از اینکه کارهای قبلی را انجام داد، هنوز مورد جدیدی نگرفته بود. ظاهراً مجرمان زیادی وجود نداشتند که شایسته پیگرد قانونی باشند.
گراویس قصد داشت در دفتر آیون را بزند، اما وقتی بهیاد آورد که آیون آخرینبار چگونه عمل کرد، جلوی خود را گرفت. در عوض، او به خیلی ساده در را باز کرد و به داخل رفت. همانطور که انتظار داشت، آیون هنوز در بالکن دراز کشیده بود و از نوشیدنیش مینوشید. وقتی گراویس این را دید، به یاد فورنیوس، معلم قدیمی خود از دنیای خانهاش افتاد.
گراویس جلوتر رفت و پرسید: «میخواستی منو ببینی؟»
آیون از نوشیدنی خود نوشید، و یک پرونده شناور بهسمت گراویس رفت و او آن را گرفت. آیون درحالیکه رو به گراویس میکرد گفت: «یه مأموریت جدید واست دارم. این یکی از اون باحالاشه!»
«از اون باحالاش؟»
گراویس قبلاً این اصطلاح را نشنیده بود، اما میتوانست معنای آن را حدس بزند. پرونده را خواند و آهسته ابروهایش درهم رفت. او ترکیبی از شوک، سردرگمی، کمی عصبانیت و مقداری نوستالژی احساس کرد.
هدف، رئیس سابق سومین گیلد باد فرعی بود. نام کامل او وندی دِمِر (Wendy Demer) بود. زمانیکه گراویس در امتحانات ورودی گیلدهای عنصری شرکت کرد، او یکی از روئسا بود. او هنوز بهیاد داشت که وندی چطور بیش از 4.000 شرکتکننده شکست خورده را به افق پرتاب کرد. گراویس پرسید: «این مأموریت از چه لحاظ "از اون باحالاشه"؟»
برای اولین بار، آیون چندان خودمانی بهنظر نرسید و وارد دفترش شد. او توضیح داد: «این مأموریت خاصه چون اون قبلاً یه آسمانزاده رو کشته.»
گراویس کاملاً سردرد خود را فراموش کرد و اکنون کاملاً روی آیون متمرکز شد. او پرسید: «یعنی اون بهسادگی یکی رو کشت یا از یه مأموریت اعدام جون سالم بهدر برد؟»
آیون بهسمت میزش رفت و به آن تکیه داد. او درحالیکه دست به سینه میشد، توضیح داد: «اون یه زمان، هدف یه ماموریت اعدام بود. یادت هست که اون چطور بیش از 4.000نفر رو تو آزمون ورودی گیلدای عنصری کشت؟ فکر کنم وقتی این اتفاق افتاد تو اونجا بودی.»
گراویس به یاد آورد که او حدود 4.250 نفر را به افق پرتاب کرد، اما وقتی متوجه شد که بیش از 4.000نفر از آنها به همین دلیل کشته شدهاند، شوکه شد. او فکر نمیکرد که وندی تا این حد بیرحم بوده است. گراویس سری برای آیون تکان داد.
آیون نیز در جواب سرش را تکان داد: «آسمان طرفدار قتلعام هزاران جوون آیندهدار نیست. بعضی آدما میمیرن، اتفاقیه که میافته، ولی سلاخی کردن این تعداد آدم خوب نیست. واسههمین یه جلاد فرستادیم. اون تو سطح هفتم جمعآوری انرژی بود درحالیکه جلادمون تو سطح ششم بود.»
آیون با کمی تحسین گفت: «درکمال تعجب، اون اولین فردی بود که در طی بیش از 10سال از یه ماموریت اعدام جون سالم بهدر برد. تو میدونی که فشار آسمانی ما چقدر قویه، پس باید بدونی که چقدر تأثیرگذاره که تونسته جلادمون رو بکشه.»
گراویس فقط توانست به نشانه تایید سر تکان دهد. فشار آسمانی یک آسمانزاده در سطح ششم باید به همان شدت هاله-اراده غیر فشرده گراویس باشد. این یک مزیت چشمگیر بود، زیرا دشمنی که فقط یک سطح بالاتر از کاربر قرار داشت تنها میتوانست حدود 50درصد از قدرت خود را در زیر آن آزاد کند.
آیون دوباره از میزش دور شد و به بیرون از پنجره نگاه کرد و دستانش را پشت سرش قرار داد: «طبق قوانین، از اونجایی که از مأموریت جون سالم بهدر برد، جرمش رو بخشیدیم. باید دلیلی برای زنده موندنش وجود میداشت و آسمان میخواست که اون زنده بمونه. در غیر این صورت، زنده نمیموند.»
آیون برگشت و پوزخندی به گراویس زد. او به پرونده اشاره کرد و ادامه داد: «و حالا میدونم که چرا اون جون سالم بهدر برد. آسمان اون رو فقط برای تو زنده نگه داشته بود! وقتی دیدم تو این چند هفته اخیر چیکار کرده، همهچیز برام روشن شد. از اونجایی که پرونده رو خوندی، پس باید دلیلش رو بدونی.»
گراویس ابروهایش را درهم کشید و سری تکان داد. چطور میتوانست متوجه نشود؟ بااینحال، او هنوز بهطرز باورنکردنیای در مورد اقدامات وندی گیج بود. در ذهن گراویس، آن اقدامات بیمعنی بودند. چه دلیلی میتوانست داشته باشد که این کارها را انجام دهد؟
پرونده، گزارش داد که از حدود 3هفته پیش، وندی شروع به رفتن به تمام شهرکها، شهرها و گیلدهای عنصری کرده است. این به خودی خود مشکلی نداشت، امّا او هر جا که میرفت، با صدایی بلند گراویس را تحقیر میکرد. او را ترسو، خائن کثیف، ضعیف، قاتل استاد و بسیاری از چیزهای مشابه مینامید.
بدگویی درباره یکی از اعضای فرقه آسمان، باعث نمیشد فرد، مورد آزار و اذیت قرار بگیرد، امّا زمانیکه به این شکل انجام میشد، اوضاع فرق میکرد. صدای او در تمام شهرها و شهرکها طنینانداز میشد و حتی به افراد دیگر گیلدها پول میداد تا در گیلد مربوطه خود چنین اظهاراتی را فریاد بزنند.
گراویس با خود فکر کرد: «یعنی بهخاطر گورنه؟ یعنی اونا یه نوع رابطه خاص داشتند؟ ولی من چیزی در این مورد نشنیدم! تازشم اون انقدر احمق بهنظر نمیرسید، و میتونستم احساس کنم که با سایر روئسا فرق میکنه. اون احساس میکرد که در واقع اونا رو رهبری میکنه. او باید بدونه که من به یه مأموریت فرستاده میشم تا...»
چشمان گراویس گشاد شدند: «پس نقشهاش همینه! به دلایلی اون میخواد منو بکشه! واسههمینه که فقط منو تحقیر کرده و در مورد آسمانزادگان دیگه چیزی نگفته. اون به صراحت میخواست منو بکشه.»
گراویس چشمانش را ریز کرد: «جالبه!»
«بگیر!»
گراویس فریاد آیون را شنید و یک گونی را دید که بهسمت او درحال پرواز بود و بهسرعت آن را گرفت. گراویس به داخل نگاه کرد و تعداد زیادی سنگ انرژی دید. آیون توضیح داد: «اون هنوز تو سطح هفتم جمعآوری انرژیه، ولی امکانش هست که تا الان به مرحله هشتم رسیده باشه.»
او با لحن خشنی که مجال مخالفت را نمیداد گفت: «قوانین باید رعایت بشن! تو الان باید به سطح پنجم جمعآوری انرژی نزدیک باشی. از چندتا سنگ استفاده کن و به سطح پنجم برس. راستی...»
او یک نشان یشم را برای گراویس پرتاب کرد. گراویس به نشان یشم نگاه کرد و متوجه شد که این نشان همان آرایه شکلگیریای را فعال میکند که گیلد صاعقه سعی کرد بر علیه او روی درخت استفاده کند. این آرایه شکلگیری 5.000 امتیاز مأموریت ارزش داشت!
آیون توضیح داد: «بعد از اینکه به سطح بعدی رسیدی، به گیلد باد میری و مأموریتت رو انجام میدی. اگه متوجه شدی که اون به سطح هشتم رسیده، از این آرایه برای عقبنشینی استفاده میکنی. بعدش از سنگای باقیمونده برای رسیدن به سطح بعد استفاده میکنی. بعدش، اونو میکشی، ولی اجازه نداری از آرایه برای برنده شدن استفاده کنی!»
آیون با جدیت گفت: «اگه به سطح هشت نرسیده باشه اجازه نداری که از آرایه و سنگا استفاده کنی! ما بررسی میکنیم که واقعاً چه اتفاقی افتاده، و من انتظار دارم در صورتی که اون به سطح بعدی نرسیده تو این وسایلو برگردونی!»
گراویس به نشان یشم و آرایه شکلگیری نگاه کرد و برای آیون سر تکان داد. پس از آن، او دفتر آیون را ترک کرد و به اتاق خود بازگشت تا به سطح پنجم جمعآوری انرژی برسد.
در حین تهذیب، گراویس چشمانش را ریز و به وندی فکر کرد.
«موندم قضیه چیه.»
کتابهای تصادفی

