فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

شرور می خواد زنده بمونه

قسمت: 28

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

چپتر بیست و هشتم

از سوی دیگر، اخبار مربوط به دکولین در پایتخت منطقه یوکلین، یعنی هدکاین پخش شد.

«چی؟ اون الان تو خانه حراجه؟»

یریل اخم کرد.

سال گذشته، دکولین ۱۰ میلیون الن سَر زمین‌های فاینس باخته بود. قرار بود دوباره همین کار را انجام بدهد؟؟

«بله، بنظر می‌رسه که مزایده کمی قبل شروع شده.»

«اه....»

با تأیید پیشخدمت، یریل احساس سرگیجه کرد.

برای یریل که وظایف ارباب قلمرو یوکلاین را انجام می‌داد و سعی می‌کرد حتی یک الن هم که شده هزینه‌ها را کاهش بدهد، درک و پذیرفتن این موضوع غیرممکن بود.

«باشه، برو.»

«بله.»

_بنگ

«فاک!»

به محض اینکه پیشخدمت اتاق را ترک کرد، یریل به میز ضربه زد. او به سختی در ویسکی‌ای را باز کرد و توی گیلاسش ریخت.

همینطور که گیلاسش با مشروب پر می‌شد، عصبانیتش هم افزایش پیدا می‌کرد.

«پس چرا گفت این پولیه که جی باید برای من؟؟ بپردازه؟ آیا این مرد دیوونه‌اس؟...»

یریل یک قلوپ از ویسکی را در یک لحظه قورت داد. معده‌اش می‌سوخت اما بهتر از این بود که سرش منفجر شود.

«اوه، اوه!»

یریل با ناراحتی فریاد زد: «لعنتی این واقعیه.»

استعداد در جادو، تجربه عملی، مدیریت، شناخت گمرکات، صنایع قلمرو و اخلاق. یریل به خودش می‌بالید که از هر جهت از به غیر از آداب معاشرت از دکولین برتر هست، اما....

رییس و رهبر خانواده یوکلین، دکولین به شمار می‌رفت و شاید برای همیشه این سمت را حفظ می‌کرد.

«چرا لعنتی؟»

چون خانواده آن‌ها خیلی زود به استعداد دکولین اطمینان کردند و این باعث شد او در همان موقع‌ها، عنوان رهبر را به ارث ببرد.

البته زمانی که دکولین جوان بود، او یک اعجوبه به شمار می‌رفت. تنها در سن ده سالگی، او جادو را در سطح اساتید دانشگاه امپراتوری درک کرد.

اما این همه داستان بود.

شاید داستان دکولین شبیه به داستان قد یریل باشد.

زمانی که یریل ده سال داشت، قدش از ۱۶۰ سانتی متر فراتر رفت، بنابراین فکر می‌کرد که اون به یک فرد قد بلند و شیک مانند دکولین تبدیل می‌شود، اما از ده سالگی به بعد، بدنش اصلا رشد نکرد.

دکولین توانایی‌های خودش را در سنی زودتر از حد انتظار توسعه داده بود و واگذار کردن قلمرو به او کار درستی به شمار نمی‌رفت، در واقع این اتفاقی زود هنگام محسوب می‌شد.

آن‌ها از این تصمیم پشیمان شدند.

-تو باید رییس خانواده می‌شدی، نه دکولین.

.......یریل آخرین کلمات آن‌ها را تصور کرد.

«لعنتی. دیگه برای پشیمونی دیره.»

خیلی دیر شده و برگشت ناپذیر بود.

از آنجایی که دکولین رییس خانواده شده بود، برای همیشه ارباب منطقه یوکلین باقی می‌ماند.

با ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب شرور می خواد زنده بمونه را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی