فصل ۱۳۳: مشکلات در آکادمی

دو روز دیگر به¬سرعت گذشت…

در این میان نه¬تنها قاتلان و جویندگان پاداش در میل¬فال در جستجوی سر وینسنت فعال بودند، بلکه گروه¬های دیگری نیز در شهر به دلیل اقدامات اخیر این مرد جوان در حال فعالیت بودند.

اشراف میل¬فال برای حفظ منافع خود اقدام کردند و هر چه در توان داشتند برای حفظ ثبات محلی انجام دادند.

اما این¬ها تنها گروه¬هایی نبودند که به¬خاطر وینسنت فعالیت می¬کردند. او و افرادش قبلاً شروع به ارسال یادداشت‌های تهدیدآمیز برای افرادی کرده بودند که ممکن بود به صورت محلی به خطر بیفتند.

برخی می¬خواستند آنها را سرنگون کنند، حتی از ارتش علیه آنها استفاده کنند. این خوب بود، اما گروه وینسنت قرار نبود بی‌کار بماند!

این گروه از قبل درحال مبارزه بود و چندین تن از زیردستان وینسنت با خانواده¬های اشراف‌زاده و مقامات محلی تماس گرفتند تا آنها را تهدید کنند.

درحالی¬که این امر در سایه شهر جریان داشت، عملیات گروه وینسنت در روشنایی روز ادامه داشت، درحالی¬که نادانان در این شهر احساس می-کردند که اوضاع به صورت محلی درحال آرام شدن است.

با شکست اتحادیه مبارزان در بی¬ثبات کردن عملیات وینسنت در شرق میل¬فال، حملات آنها به قلمرو این گروه در روزهای اخیر به میزان قابل‌توجهی کاهش یافته بود.

در همین‌حال، یک گروه جدید از روستای مارتل صبح امروز وارد شهر شد تا به افراد وینسنت بپیوندد و به تعداد آنها اضافه شود.

گروه آنها حالا ۶۸ عضو داشت؛ ده دستیار سطح یک، پانزده شاگرد ارشد، بیست¬ونه شاگرد متوسط و بقیه شاگرد مبتدی.

قلمرو آنها اکنون هفده مؤسسه داشت و برخلاف زمانی که برای اولین¬بار گروه شروع به کار کرد، دیگر مجبور نبودند به دنبال کسب و کارهای جدید باشند. با افزایش خشونت در بخش شرقی شهر همراه با شهرت گروه سزار، صاحبان مشاغل بیشتری به دنبال این گروه نوظهور در منطقه خود بودند.

در همین‌حال 'سزار' مفقود باقی ماند.

.....

در زیرزمین عمارت خانواده فولر، وینسنت با یک چکش فلزی در دستانش، خست...