فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

آسمان ها را مهر خواهم کرد

قسمت: 77

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
فصل77: لرد افشاگری
 
اگرچه این گیاهان دارویی مواد گرانبهایی نبودند، اما هنوز کمیاب بودند. بسیاری از تهذیب‌گران، دهه‌ها را صرف جمع‌آوری آن‌ها می‌کنند.
 
و با این حال اینجا در شانگوان صدها دانه از آن‌ها وجود داشت.
 
همچنین دو قرص دارویی در داخل جعبه‌های یشمی قرار داده شده بودند، یکی نارنجی و دیگری آبی. بدیهی بود که بسیار ارزشمند بودند.
 
«این گیاها همشون مواد مورد نیاز برای درست کردن یه قرص بنیاد کاملن... و در مورد این قرص‌های دارویی...» پس از بررسی کامل آن‌ها، دوباره به لاک لاک پشت نگاه کرد و چشمانش درخشید.
 
«ساختن قرص بنیاد کامل نیاز به هفت قرص جزئی داشت. این‌ها دو تا از اون هفت موردی بودن که شانگوان قبلاً ساخته بود.» منگ هائو الان همه چیز را درک می‌کرد، اما هنوز کمی گیج بود. شانگوان پنجاه سال را صرف جمع‌آوری همه آن چیزها کرده بود، و با این حال هنوز این زمان برای او، یک تهذیب‌گر خالص‌سازی چی نبود. 
 
«و اون حتی توسط شهر راه شیری حمایت می‌شد...»
 
 منگ هائو احساس می‌کرد که هنوز چیزهایی وجود داشت که او کاملاً درک نمی‌کرد. به نظر می‌رسید شانگوان برای ساختن قرص بنیاد کامل، مخفیانه آیتم‌هایی را از انبار گنج پدرسالار راه شیری و همچنین آیتم‌هایی که طی صدها سال توسط قبیله‌اش جمع‌آوری شده بود را ربوده بود. علاوه بر این، تمام زمین را نیز گشته بود تا این آیتم‌ها را دور هم جمع کند.
 
و با این حال، او هنوز چند ماده دارویی لازم را نداشت. او یک ساقه از یک گیاه بسیار کمیاب داشت، اما به سه ساقه از آن نیاز بود. در نهایت، منگ هائو دیوانگی شانگوان را برای به دست آوردن آینه مسی درک کرد.
 
در پایان، او تمام ثروت خود را مستقیماً به دستان منگ هائو انتقال داده بود. اگر شانگوان می‌دانست که این اتفاق می‌افتد، هرگز برای منگ هائو مشکل ایجاد نمی‌کرد. اما او اینکار را کرده بود، و پنجاه سال آمادگی‌اش به طرز جبران ناپذیری از دست رفته بود.
 
 منگ هائو نفس عمیقی کشید، لاک لاک پشت و مواد دارویی را در کیف نگهدارنده قرار داد و سپس به همراه سایر کیسه‌های نگهدارنده خود در کیسه کیهان قرار داد.
 
 همانجا در جنگل ایستاد و به آسمان نگاه کرد. در حالی که به بنیاد کامل فکر می‌کرد، چشمانش به آرامی شروع به درخشش کردند و قلبش به تپش افتاد.
 
«بعد از مصرف قرص، صاعقه مصیب سقوط می‌کند. من در حال حاضر نباید به بنیاد کامل حتی فکر هم بکنم. می‌تونم بعد از رسیدن به پایه‌ریز بنیاد در مورد اون تصمیم بگیرم. اونچه که الان باید بهش فکر کنم، موضوع بین سه فرقه بزرگ و پدرسالار فرقه معتمده.» چشمانش را بست، چند نفس کشید و تمام افکار مضطربش را کنار زد. وقتی دوباره چشمانش را باز کرد، بالاخره آرام بودند.
 
«همین الانشم یه سال گذشته و زمان تعیین شده توسط پدرسالار فرا رسیده. اون قول داد که اگر بتونم کارشناسان منطقه ژائو رو اینجا جمع کنم، به من یه جایزه شایسته میده...» چشمان منگ هائو برق زد. 
 
«اما انجام چنین کاری خیلی خطرناک می‌شه.» او اخم کرد، تردید داشت. «پایه تهذیب من در مرحله خالص‌سازی چیه. من مثل یه تخم مرغی می‌شم که در برابر سنگ‌ها پرتاب شده.»
 
«احتمالاً نباید درگیر بشم. بالاخره پدرسالار معتمد گفت یه سال بعد ولی تاریخ دقیقی نداد. وقتی پایه تهذیبم یکم بالاتر رفت، مثلا وقتی به مرحله پایه‌ریز بنیاد رسیدم، اون موقع می‌تونم بهش فکر کنم. اون موقع یکم توی موقعیت امن‌تری خواهم بود‌.» او سرش را بلند کرد. از زمانی که پدرسالار معتمد ناگهانی باعث ناپدید شدن نیزه سه رنگ شده بود، کمی اعتمادش را به امانتداری او از دست داده بود. 
 
«هر چند به دلیل حکم دستگیری سه فرقه بزرگ، شاگردانشون همه جا دنبال منن. اگه تو تنگنا قرار بگیرم، فقط باید با خطر روبرو بشم و اونا رو به سمت منطقه مدیتیشن پدرسالار هدایت کنم.» در حالی که تصمیمش قطعی شده بود، بی‌سروصدا از م...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب آسمان ها را مهر خواهم کرد را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی