آسمان ها را مهر خواهم کرد
قسمت: 89
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 89: هدایت سه باران
پدرسالار معتمد در منطقه مراقبه مهر شدهی خود نشست، شعلههای خشمش به آسمانها بلند شد. او از روی خشم و درد دائماً ناسزا میگفت. پدرسالار در رابطه با منگهائو، تا حدودی احساس درماندگی داشت. چون او تنها وارث فرقه معتمد بود....
«اون حرامزاده کوچولو خیلی سنگ دله. خیر سرم پدر سالارشم! اول نصف گنجینههام رو دزدد، بعد یشم مهرکنندهی شیطانم رو برد. بعدش، انرژی روحانیم رو ازم گرفت، و تهش بیشرمانه یکی از چراغهای شیطانیم رو غارت کرد!!» از فحش دادن نفسش بند آمده بود. وقتی به چراغ باستانی شیطانی فکر کرد، ناگهان نگران شد.
«باشه، من سم رو دفع نکردم، این درسته، اما به این معنی نیست که میتونی اونطوری رفتار کنی! یک فرد درستکار باید معقول باشه. من وقتی گنجینههایی رو از مردم میزدم، اول بهطور عاقلانه باهاشون حرف میزنم.»
«اون واقعاً به سطح سیزدهم خالصسازی چی رسیده. سالها پیش اون حرومزادهها میگفتن کسی که به سطح سیزدهم خالصسازی چی نرسیده بود نمیتونه یشم مهرکننده شیطان رو برداره... اول فکر میکردم اونا فقط سعی داشتن مرموز نشونش بدن، و واقعا خوشحال بودم. مشخصه که اون حرامزادههای پیر فریبم دادن. اگه یشم مهرکننده شیطان نمیتونست دیدیده شه، اونوقت حتی اگه نقشه من عملی میشد، نمیتونستم مهر رو بشکنم. اما... عجب! اون واقعا به سطح سیزدهم رسید!! و اون حرامزاده کوچولو یشم رو با خودش برد! میتوانم احساس کنم که... مهر داره ضعیف میشه!
«ممکنه یکی از چراغهای شیطانی رو از دست داده باشم، که شانس باز شدن مهر شیطان رو کاهش میده، اما بازم، سالهاست که ناپایدار بوده. و حالا دارع نشونههای ضعف بیشتری رو نشون میده... جلالخالق. تهذیبگران فرقه مهرکننده شیطان چطور منو فریب دادن؟! اون عوضیها سالها پیش مثل همین بودند، و حالا حرومزاده کوچولو هم...» پدرسالار معتمد دندانهایش را برهم سابید، اما همانطور که درباره همه اینها فکر میکرد، یاد منگهائو افتاد که حرفهایش را به او بر میگرداند. سپس به لجبازی او در رسیدن به سطح سیزدهم خالصسازی چی فکر کرد و آهی کشید.
«این بچه واقعاً کارها رو مطابق با سبک من انجام میده. اون زمان نمیخواستم خودم رو توی موقعیت بدی قرار بدم. تو منو فریب دادی، من تو رو فریب دادم. عوضیهای پیر از فرقه مهرکننده شیاطن حقیقت رو نگفتن. فکر میکردند که اگه فرار کنن، من موفق نمیشم بهشون برسم. خب، شاید این درست بود، اما حداقل میتونستم اسم فرقه مهرکننده شیطان رو به فرقه معتمد تغییر بدم. نمیتونستم اونا رو فریب بدم، اما میتونستم فرزندانشون رو فریب بدهم .... لعنتی، اگه میدونستم منگهائو به سطح سیزدهم خالصسازی چی میرسه و استعداد نهفته لازم برای بردن یشم مهرکننده شیطان رو بهدست میآره. اونوقت فقط زهر رو دفع میکردم و در سریعترین زمان ممکن راهیش میکردم. اونوقت هرگز شانس رسیدن به سطح سیزدهم رو نداشت. اما اگه اون اتفاق میافتاد، احتمالا هیچوقت شانس باز کردن مهر رو بهدست نمیآوردم، مگه نه؟» پدرسالار معتمد حرفی برای گفتن نداشت. هرچند ناراضی بود، فقط میتوانست آه بکشد.
پدرسالار معتمد شخصیتی بسیار عجیب و غریب داشت و کنار آمدن با او آسان نبود. البته منگهائو این را نمیدانست. در واقع، قبل از اینکه فرقه منحل شود، هیچکس دیگری هم نمیدانست. فقط افرادی که از نسل پدرسالار معتمد بودند میتوانستند از چنین مسائلی مطلع باشند. برای آنها، فقط نام بردن از پدرسالار معتمد باعث برانگیختن احساس نفرت میشد.
اما نمیتوانید از روشهای معمولی برای تحلیل افراد با شخصیتهای عجیب و غریب استفاده کنید. به عنوان مثال، هرچند منگهائو گنجینههای او را غارت کرد، انرژی روحانیاش را دزدید، یکی ازچراغهای شیطانی او را گرفت و او را به حدی عصبانی کرد که نزدیک بود دیوانه شود، اما در واقع او را تحسین میکرد. این نوع چیزها چیزی نیست که مردم عادی بتوانند آن را درک کنند.
در واقع، اگر منگهائو بیصدا میرفت، پدرسالار معتمد میتوانست در مدت چند سال کاملاً او را فراموش کند. اما رفتاری که نشان داد، تأثیر عمیقی بر پدرسالار معتمد برجای گذاشته بود. او هرگز قادر به فراموش کردن احساسات پیچیده و پارهای که تجربه میکرد، نبود.
در بیرون فرقه متعمد، در منطقهی ژائو، روز گرم و آفتابی بود. با این حا...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب آسمان ها را مهر خواهم کرد را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی

