ورود عضویت
linseed – 1
انتخاب فونت
انتخاب سایز فونت

چپتر 12

بای جن

فرسنگ ها دور تر از کتابخونه ی قدیمی، مردابی تاریک و مرموز وجود داشت. مدتی بود که زمزمه هایی در مورد این مرداب و چیزی که درونش پنهان شده بود دست به دست میشد. این انرژی، خودش رو به صورت نشانه هایی که مورد علاقه ی افراد ماجراجو بود نشون میداد اما کاوش درون یک مرداب، اونقدرا هم کار ساده ای نبود.

ماه شب چهارده در حال بازی با ابر ها بود. با این وجود، حتی وقتی که کاملا با توده های ابر پوشیده میشد، فضای مرداب رو روشن و نقره ای جلوه میداد.

مرد جوانی که شنل خاکستری رنگ پوشیده بود، قدم زنان از جنگل گذشت و وارد محوطه ی مرداب شد. چابکی و انرژی جوانی رو به راحتی میشد از حرکات و نحوه ی قدم زدنش فهمید. بخصوص که فرم آناتومی و شونه ها، حتی از زیر شنل هم توصیف کننده ی یک فرد جوان بود.

کلاه شنلش رو با حرکتی عقب کشید و وقتی که نور نقره ای مهتاب روی صورتش افتاد، قاطع تر شد که ماجراجویی رو تا آخر ادامه بده و قبل از رسیدن بقیه ی افراد فضول به این مرداب، چیزی که متعلق به خودش میدونست رو برای همیشه تصاحب کنه.

اسم این مرد جوان، بای جن بود. بای جن با کالبد فیزیکی و کاملا بیدار بود. با این وجود، نشانه هایی که اونو به مرداب کشونده بود رو از طریق خواب های غبار آلود اخیرش پیدا کرده بود. اون حتی دقیقا نمی دونست که در دل مرداب، چه چیزی انتظارش رو میکشه اما با توجه به مهارت هایی که درون خودش میدید، قانع شده بود که این ریسک رو انجام بده و شانس خودش رو برای به دست آوردن چیزی که بوی یک غنیمت افسانه ای رو میداد امتحان کنه.

بای جن در کنار مرداب زانو زد و شنل و کمربند خودشو باز کرد. کفش ها، شمشیر و برخی تن پوش های دیگه رو جدا کرد و با حرکتی وارد مرداب شد. سعی کرد به جای توجه به چشم های فیزیکی، هاله ها و انرژی درون مرداب رو تعقیب کنه. در ابتدا بسیار دلهره آور به نظر میرسید اما خیلی زود به دنیای تاریک درون مرداب عادت کرد. دنیای روحی با جلوه ای افسون کننده میدرخشید و چیزی که در دل مرداب غرق شده بود، جلوه ای طلایی و زرد و بسیار پر انرژی داشت. عجیب نبود که درست توی همین محدوده، مقدار زیادی گیاهان مختلف رشد کرده بودن و خودشون رو به سطح مرداب رسونده بود. بای جن از خنجر برای باز کردن راه خودش از بین گیاهای بلند استفاده کرد.

هر چه به غنیمت کف مرداب نزدیک تر میشد، انرژی هم قوی تر میشد. بای جن، قلابی که طناب وصل شده بهش هنوز در خشکی بود رو به توده ی غنیمت نزدیک کرد. امید داشت که بشه از این طریق، با کمترین ریسک بیرونش کشید. با اینکه کل فرآیند رفتن تا کف مرداب و برگشتن به ۵۰ ثانیه نکشید اما برای بای جن تبدیل به یک ساعت بسیار طاقت فرسا شد. اون با وجود تمرین های مختلفی که داشت نمی تونست بیشتر از این در مقابل دمای پایین مرداب مقاومت کنه.

بای جن کار خودش رو با مسموم کردن و از بین بردن زندگی درون مرداب تموم کرد. برای این کار از محلولی تاریک استفاده کرد که برای جادوگر های منطقه کاملا آشنا بود. فقط چند قطره از این محلول، قبل از طلوع خورشید، تمام گیاهای سطح مرداب رو زشت و از ریخت افتاده کرد. هدف بای جن این بود که ردی خودپسندانه از خودش به جا بذاره و اعلام کنه که کسی جرات داشته که زود تر از همه به دل دریاچه بره. چیزی که اونجا پنهان بود به سرقت رفته و در دست کسی هست که به خاطرش ریسک کرده.