ورود عضویت
Blood warlock – 1
انتخاب فونت
انتخاب سایز فونت

قسمت 44: قدرت‌دهنده

چهار دختر با احتیاط به پنجره نزدیک شدند، چشمانشان پر از ترس بود، اما در عین حال در میان وحشت موجود، بارقه‌ی امیدی حضور داشت؛ به امید نجات و رهایی از این ساختمان که اکنون تبدیل به زندان شده بود، زندانی که آنها را در امان نگه می‌داشت اما در عین حال به آرامی جانشان را می‌گرفت.

گائو مین در همان حال که سعی بر کنترل صدایش داشت نتوانست با خوشحالی فریاد نزند: «ببینید، یه آدم!»

«یعنی ممکنه بالاخره کمک رسیده باشه؟» لی نا دید که زامبی‌ها در اطراف منطقه به خاطر صدای ناگهانی شروع به حرکت کردند.

این موجوداتی که بی‌صدا و بدون حرکت اطراف محل را احاطه کرده بودند، دلیلی بود که هیچ یک از دختران حتی با گرسنگی‌شان سعی نکردند از پنجره بگریزند. هرچند، سر و صدای ناگهانی که سکوت را شکست، با موفقیت آنها را جذب کرد.

وو یی‌جون و فن وو نیز با چشمانی درخشان به صحنه خیره شدند و آرزو داشتند یک بار برای همیشه از جهنم نجات پیدا کنند.

* * *

بای زه‌مین، شانگوان، لیانگ پنگ و چن هه بالای یک ساختمان چهار طبقه ایستاده بودند و به زامبی‌هایی که با قدم‌های لرزان در جهتشان حرکت می‌کردند، خیره شده بودند.

لیانگ پنگ در حالی که با کمی تعجب به جلو نگاه می‌کرد نتوانست اشاره نکند: «اون بچه قطعا الان شجاع‌تر شده.»

فو شوفنگ در فاصله‌ی چند متری زمین با هر چیزی که در وسط راه پیدا می‌کرد شیشه‌های ساختمان‌های مجاور را به نابودی می‌کشاند.

شمشیر شوان‌یوان در دست او مسئول قطع سر هر زامبی که بیش از حد نزدیک می‌شد بود و کت کاملی که بای زه‌مین به‌طور موقت به او قرض داده بود عملا 70٪ از خطر ابتلا به این موجودات را از بین برده بود.

با داشتن آماری حداقل دو تا سه برابر به لطف تجهیزات مجهز شده، فو شوفنگ دیگر از زامبی‌ها نمی‌ترسید و پس از کشتن چند ده تن از آنها، او از قبل آن‌قدر قدرت روح جذب کرده بود تا به یک تکامل‌دهنده‌ی سطح 6 تبدیل شود.

فو شوفنگ همچنین تصمیم گرفت که به توصیه‌ی بای زه‌مین گوش دهد و هر بار که سطحش ارتقا پیدا می‌کرد، امتیازهای وضعیت به‌دست آمده‌اش را به چابکی و استقامت اختصاص می‌داد. هر بار که احساس می‌کرد قدرتش افزایش می‌یابد، قدردانی‌اش از بای زه‌مین بیشتر می‌شد و در همان زمان پی می‌برد که بین خودش و دیگران چقدر تفاوت قدرت وجود دارد.

بیش از دو ساعت از پایان بحث بای زه‌مین و بقیه‌ برای نجات افراد گیر افتاده در خوابگاه زنان گذشته بود. در این جلسه نقشه‌ای که شامل چهار بخش بود آماده شد.

قسمت اول نقشه این بود که همه‌ی زامبی‌ها یا هر موجود دیگری که در نزدیکی وجود دارد را با ایجاد سروصدا فریب دهند.

به این ترتیب آنها می‌توانند از رویارویی با دشمنان دیگر اجتناب کرده و عملا شانس محاصره شدن را از بین ببرند؛ در عین حال، در صورت لزوم برای عقب‌نشینی، مسیری را نیز باز می‌کردند.

فو شوفنگ به کای جینگ‌یی زیبا نزدیک شد و کت کامل را در آورد و شمشیر شوان‌یوان را در دستانش گذاشت. «کای جینگ‌یی، نوبت توئه.»

کای جینگ‌یی سرش را تکان داد و قبل از اینکه به جلو برود نفس عمیقی کشید، در همان حال که به آرامی جلو می‌رفت با ترس به زامبی‌هایی که اندامشان قبلا توسط فو شوفنگ بریده شده بود نگاه کرد.

بیش از بیست زامبی روی زمین دراز کشیده بودند و در خونشان که مدام از زخم‌ها بیرون می ریخت می‌غلتیدند و مدام به طرف او می‌غریدند. با وجود اینکه حرکاتشان شدیدا ناخوشایند بود و بوی خون بسیار نفرت‌انگیزی می‌آمد، کای جینگ‌یی دندان‌هایش را به هم فشرد و شمشیر را بالا برد و با قدرت ضربه زد.

[شما قدرت روح زامبی معمولی سطح 4 را به‌دست آوردید. +4 استقامت]

[شما به سطح 2 رسیدید. شما دو امتیاز وضعیت به دست می‌آورید تا آزادانه تقسیم کنید.]

با توجه به لبه تماشایی شمشیر شوان‌یوان که در اختیار دارد، گنجینه‌ی درجه کمیاب با توانایی نفوذ در دفاع تقریبا هر هیولا یا دشمن سطح 40، سر زامبی به راحتی از بدن جدا شد که گویی چاقوی داغی بوده که کره را بریده است.

کای جینگ‌یی به وضوح غافلگیر شده بود زیرا انتظار نداشت به همین راحتی به زندگی زامبی پایان دهد. دقیقا به همین دلیل در برش قبلی‌اش، از قدرت زیادی استفاده کرده بود و اگر احساس چندش‌آور بریدن گوشت که از تیغه‌ی شمشیر به دستانش می‌رسید نبود، ممکن بود حتی بخشی از زمین را ببرد.

او که همچنان ترسی در دلش داشت، اما در عین حال کمی شجاع و کنجکاو بود، با احتیاط به سمت زامبی دیگری رفت و پس از اینکه دید واقعا هیچ خطری وجود ندارد، دوباره برید.

ناگهان یک سگ جهش‌یافته کنارش ظاهر شد و در همان حال که جذب صدا و بوی خونی شد که به جلو می‌ریخت، با چشمانی پر از قصد قتل به کای جینگ‌یی نگاه کرد.

صورت کای جینگ‌یی مانند یک ملافه سفید شد و به‌نظر می‌رسید مغز او از کار افتاده است زیرا تنها کاری که از دستش برمی‌آمد این بود که با ترس، نزدیک شدن سگ جهش‌یافته را تماشا کند.

شرایط فعلی با زامبی‌های ناتوان قبلی بسیار متفاوت بود! به‌علاوه، با سرعت متوسط کای جینگ‌یی، او هرگز نمی‌توانست از سگ جهش‌یافته‌ای که حداقل سه تا چهار برابر سریع‌تر از یک فرد عادی بود فرار کند!

سوووش!… سوووش!… سوووش!

سه خش خش بلند از دور به گوش رسید و چیز بعدی که کای جینگ‌یی ترسیده دید این بود که چگونه سگ جهش‌یافته بدون هیچ فریاد دردی روی زمین افتاد.

یک تیر، سر جانور را سوراخ کرده بود، یک تیر دیگر در گردنش قرار داشت و تیر دیگری محکم در شکمش فرو رفته بود. خون قرمز به آرامی از سوراخ‌ها بیرون می‌زد و گودال کوچکی را در اطراف بدن بی‌جان تشکیل داد.

کای جینگ‌یی به سگ جهش‌یافته‌ای که در کسری از ثانیه کشته شده بود، سپس اینکه به اطراف بچرخد و به ساختمان آن طرف خیابان خیره شد و سریع به یاد آورد که واقعا تنها نیست. او در همان حال که نفس راحتی کشید و به نشانهی تشکر سری تکان داد، کشتن بقیه‌ی زامبی‌ها را آغاز کرد و سطحش را بالا برد؛ هر بار که ارتقا سطح می‌داد، یک امتیاز به چابکی و یک امتیاز به استقامت، مانند فو شوفنگ می‌افزود، زیرا در ابتدا این دو آمار مهم‌ترین اصل برای بقا بودند.

با چابکی کافی می‌توان از حملات فرار کرد و همچنین امکان مبارزه را فراهم کرد، پس به استقامت نیاز است تا خستگی را تحمل کرد; وگرنه هیچ فرقی ایجاد نخواهد شد.

چن هه آرام آه کشید و کمانش را پایین آورد.

در حال حاضر، کمان چن هه گنجینه نبود. این یک کمان درست مثل تیرهای معمولی‌اش بود. ازاین‌رو برای سوراخ کردن خز سگ جهش‌یافته باید مقداری مانا را با استفاده از مقداری قدرت جادویی به نوک فلش‌ها وارد کند. با این حال، از آنجایی که او هنوز در کنترل این انرژی جدید به اندازه کافی خوب نیست، مصرفش در دراز مدت بسیار بالاست.

بای زه‌مین گفت: «باید به‌زودی قسمت سوم نقشه رو شروع کنیم.» و بدون اینکه منتظر جواب باشد از ساختمان بیرون پرید.

قسمت دوم نقشه دقیقا استفاده از فرصت برای توانمندسازی آن افراد با شجاعت مبارزه بود و در حال حاضر زمان کمی تا اتمام کار باقی مانده است. بنابراین زمان اجرای دو قسمت آخر بود که نشان‌دهنده‌ی آغاز واقعی نبرد اصلی است.