ورود عضویت
Blood warlock – 2
انتخاب فونت
انتخاب سایز فونت

قسمت 62: رسیدن به سطح 25: انتخاب حرفه و الزامات تکامل! (بخش 2)

بای زه‌مین نمی‌توانست اشاره نکند و اگر یکی از دستان لیلیث را با دست راستش نگرفته بود شاید دست‌هایش را به‌هم مالیده بود: «همینجاست.»

[شما قدرت‌روح زامبی ضد‌جادو سطح 33 را کسب کرده‌اید. چابکی +50، استقامت +47، سلامتی +32، مانا +24، قدرت +11].

[سطح شما افزایش یافت و به سطح 22 رسیدید. شما +2 امتیاز وضعیت دریافت می‌کنید که می‌توانید آزادانه از آن استفاده کنید.]

[شما افزایش سطح دادید…]

[شما افزایش سطح دادید…]

[شما افزایش سطح دادید و به سطح 25 رسیدید. شما +2 امتیاز وضعیت دریافت می‌کنید که می‌توانید آزادانه از آن استفاده کنید.]

[شما نمی‌توانید قبل از گرفتن اولین حرفه‌تان و تکامل به مرتبه‌اول به سطح 26 برسید. تمام قدرت‌روح کسب شده در فرآیند تکامل ضبط شده و بعد از کسب موفق اولین رده، محاسبه می‌شود.]

[تمام قدرت‌روح جذب شده محاسبه شده‌اند. می‌توانید از بین حرفه‌های زیر یکی را انتخاب کنید –

1) شمشیرزن

2) جادوگر

3) قاتل

4) مکانیک

5) آهنگر

6) مبارز هنرهای رزمی

7) دیوانه‌خون]

به‌نوعی، در شبکیه چشم بای زه‌مین، پیام‌های زیادی دیده می‌شد و در میان آنها پیام عجیبی بود که اسامی زیادی را که در بازی‌های نقش‌آفرینی ظاهر می‌شوند، نشان می‌داد.

اینها پیام‌هایی بود که او پس از جذب قدرت‌روح زامبی پوست‌آبی دریافت کرده بود و دقیقاً به‌دلیل توجه او به این پیام‌ها بود که پس از شکست‌دادن زامبی بدون توجه به شانگوان یا چن هه در سکوت ایستاده و عملاً برای یک‌لحظه گنج‌ها را فراموش کرده‌ بود.

او بالاخره به‌سطح مورد نیاز برای انجام امتحان لازم برای به‌دست آوردن یک حرفه رسیده بود و پس از گذراندن آن بالاخره تبدیل به یک موجود مرتبه‌اول می‌شد!

به گفته لیلیث، فقط کسانی‌که موفق به ورود به مرتبه‌اول شده‌اند را می‌توان افرادی دانست که شروع به تکامل کرده‌اند و بای زه‌مین به برداشتن اولین قدم بزرگ نزدیک بود!

چشمان خونی زیبای لیلیث کمی گشاد شد و در‌حالی‌که زیر لب زمزمه می‌کرد، ردی از تعجب درون آنها درخشید: «هفت‌تا حرفه فقط برای پیشرفت به مرتبه‌اول…؟»

بای زه‌مین با گیجی به او نگاه کرد: «این چیز عجیبیه؟»

«…»

لیلیث قبل از اینکه آهی بکشد بی‌صدا به او نگاه کرد. این آه قبل از ظاهر شدن لبخندی روی لبش آهی پیچیده بود. او با صدایی آهسته‌ای گفت: «عجیبه… معمولاً مردم سه یا حداکثر چهارتا انتخاب دارن ولی تو… نه‌تنها تو هفت‌تا انتخاب داری بلکه یک حرفه خاص و یک حرفه منحصربه‌فرد هم میان اون هفت‌‌تا انتخاب هست.»

بای زه‌مین لحظه‌ای به او نگاه کرد و سپس افکار خود را بیان کرد: «طبق چیزی که همین‌الان گفتی، یک حرفه‌خاص چیزیه که حداقل از یه شغل معمولی کمیاب‌تره… حرفه منحصر‌به‌فرد هم…»

لیلیث با دیدن اینکه بای زه‌مین ساکت شده است و به او نگاه میکند، برای تایید افکارش سری تکان داد و به‌آرامی گفت: «درست همونجوریه که فکر می‌کنی.»

«متوجهم.»

بای زه‌مین درحالی‌که به پیام‌های داخل شبکیه چشمش نگاه می‌کرد ساکت بود.

یک حرفه منحصربه‌فرد. به‌عبارت‌دیگر، یک تخصص، رده‌ای که فقط می‌تواند متعلق به یک وجود واحد باشد و تا زمانی که اولی وجود دارد، دومی نمی‌تواند وجود داشته باشد. نوعی که تنها زمانی پدیدار می‌شود که قدرت‌روح جذب شده و تجربیات روح خود فرد در کنار هم قرار می‌گیرند و مسیری را تشکیل می‌دهند، راهی که هرگز طی نشده است.

بای زه‌مین از قبل تصمیمش را گرفته بود اما می‌خواست مطمئن شود. او از لیلیث پرسید: «خب، تو کدومو پیشنهاد میکنی؟»

او خنده‌ای نخودی کرد که ظاهراً برای او خوشحال است و به‌آرامی شروع به تجزیه و تحلیل کرد:

«شمشیرزن مطمئناً بهت یکم مهارت با شمشیر میده و حملات شمشیرت مرگبارتر میشن. شکی نیست که این حرفه واسه این ظاهر شده که اولین و تنها سلاح تو تا الان یک شمشیر بوده.

جادوگر. تو مطمئناً یک تقویت در مقدار صدمه مهارت‌‌های جادوییت دریافت میکنی و احتمال داره زمان استراحت مهارت‌ها یکم کمتر شه.

آدمکش. به‌احتمال‌زیاد یک مهارت مخفی‌کاری مثل مهارت اون انسان که اسمش فو شوفنگه بهت میده و تشخیص حضورت برای بقیه سخت‌‌تر میشه. این رده احتمالاً به‌خاطر وجود مهارت سرباز نیروهای ویژه و تجربت در مبارزات مرگبار ظاهر شده.

مکانیک. تا وقتی‌که لوازم لازم و وقت کافی برای مطالعه درباره وسایل‌نقلیه داشته باشی، به‌احتمال‌زیاد میتونی هر وسیله‌نقلیه‌ای رو در این دنیا تعمیر کنی. حالا اینکه چرا این رده اومده اینجا احتمالاً به‌خاطر کاریه که قبل از رسیدن ثبت‌روح انجام می‌دادی هستش.

آهنگر… این یک رده خاصه و احتمالاً باز هم به خاطر کار قبلیت اینجا اومده. آهنگرها به نسبت کمیابن، بیشتر از اون چیزی که فکر میکنی، چون آدمای زیادی نمی‌تونن این رده رو انتخاب کنن مگراینکه خوش‌شانس باشن. به‌عنوان یک آهنگر، تو میتونی با استفاده از مصالح به‌دست اومده از هیولاهای شکست خورده سلاح‌های مختلفی بسازی… البته، تو الان هم میتونی این کارو کنی ولی آمارش کمتر شگفت‌آوره.

‌مبارز هنرهای‌رزمی. اگه از من بپرسی، میگم یک رده خیلی متدوالیه. بییشتر موجودات این رده رو برای انتخاب کردن می‌گیرن.

آخری… دیوانه‌خون.»

لیلیث مکث کرد و قبل از آنکه ادامه بدهد، عمیق به بای زه‌مین نگاه کرد: «این اولین باره یک حرفه با همچین اسمی می‌شنوم. خود “دیوانه شده” یک حرفه نسبتاً کمیابه ولی وجود داره، یک شغل منحصربه‌فرد هم هست و کسی که اون رده رو انتخاب کرد الان یک جنگجوی قوی از یک دنیای دیگه‌اس و قدرتش فقط پس از 600 سال به مرتبه‌چهارم رسیده… شاید برای تو زمان زیادی به‌نظر برسه، ولی کمتر از اون چیزیه که فکر میکنی.»

ششصد سال… بای زه‌مین نمی‌توانست شگفت‌زده نشود و بپرسد: «…. 600 سال؟ شش قرن… ما واقعاً می‌تونیم انقدر زندگی کنیم؟»

لیلیث با حالتی جدی به او نگاه کرد و با اطمینان گفت: «تو میتونی خیلی بیشتر از اون زندگی کنی. باسرعتی که تو داری رشد میکنی، تاوقتی‌که نمیری و تو لذت‌های نفسانیت افراط نکنی، زمانی میرسه که میتونی به قلمرو موجودات برتر برسی. اون‌موقع، سن و سال دیگر اهمیتی برات نداره چون بدنت همیشه در اوج خودش می‌مونه.»

به نظر می‌رسید که چشمان بای زه‌مین با شعله‌ای فروزان مانند آتش‌سوزِ غیرقابل‌کنترلِ در جنگل، شعله‌ور شده‌اند و با شنیدن سخنان لیلیث، اشتیاق در قلبش کاملاً ترکید.

زندگی ابدی و جوانی بی‌پایان!

چقدر این دو کلمه با یکدیگر زیبا و وحشتناک به نظر می‌رسیدند!

زندگی ابدی بسته به‌دیدگاهی که از آن دارید می‌تواند یک نعمت اما درعین‌حال یک نفرین باشد.

تا ابد زندگی کنید اما مرگ عزیزانتان، از پدر و مادر گرفته تا فرزندانتان، را در طول سال‌ها ببینید. بارها و بارها و بارها و بارها… این چیزی بود که بای زه‌مین نمی‌توانست تحمل کند.

زندگی ابدی تنهایی؟ نه ممنون. بای زه‌مین علاقه‌ای نداشت.

از این‌رو، لازم بود خانواده‌اش خوب باشند وگرنه بعید بود با عزمت و اراده، دوباره راه برود.

من قطعًا قوی‌تر می‌شم… خیلی خیلی خیلی خیلی قوی‌تر! به نظر می‌رسید که روح بای زه‌مین همان کلمات را فریاد می‌زد زیرا نفس‌عمیقی کشید تا آرام شود. هنوز برای فکرکردن به‌چنین چیزهایی زود بود. در‌حال‌حاضر، بهتر است روی انتخاب حرفه خود تمرکز کنید و ببینید چه نوع امتحانی در انتظار او است.حتمال‌حتمال‌زیاد