مطمئناً، بای زهمین از چند روز پیش قویتر شده بود.
شاید آمار فیزیکی یا جادویی او به هیچوجه تغییر نکرده و در شرایطی بود که میبایست به برای رسیدن به سطحی بالاتر خودش را از یک گرداب قدرت و بیرون میکشید تا به موجودی قدرتمندتر بدل شود، اما در این بین، او نمی توانست به هیچ شکلی قدرتش را افزایش دهد. در واقع، او حتی از امتیازات اضافهاش به هیچ وجه برای افزایش آمار طبیعیای که داشت استفاده نکرده بود.
با این حال، در این دنیا راههای زیادی برای قویتر شدن، آنهم بدون افزایش سطح، کسب قدرت روح یا آمار وجود داشت. حتی بدون گنج یا به دست آوردن طومار مهارت.
یکی از آن راهها یادگیری و استفاده از آنچه قبلاً داشت به بهینهترین شکل ممکن بود. بای زهمین دقیقاً برای قویتر شدن در این راه تمرین میکرد و اگرچه هنوز راه درازی در پیش داشت، اما بدون شک نسبت به گذشته پیشرفت کرده بود.
علاوه بر این، بای زهمین با استفاده از مهارت هایی که در کنار گنجینه هایش داشت، انواع دیگر حملات را نیز تمرین و جلوه های شگفت انگیزی را ایجاد میکرد. در واقع، حمله قبلی فقط یک نیزهیخونی فروزان بداهه بود… اما او با استفاده از این دو مهارت و افزودن چیزی بهعنوان تقویت کننده، برای یک نیروی بسیار قدرتمندتر برنامهریزی کرده بود.
[شما قدرت روح یک میمون پلاتینیومی سطح 37 را به دست آوردید. نمیتوانید قبل از اینکه شغل مرتبه اولتان را بهدست آورید، سطح و یا آمار بیشتری را کسب کنید]
[شما مهارت طبقهبندی نشده سطح 5 «پرتاب« را آموختید]
سه گوی درخشان پر از نیروی روح از بدن بیجان میمون پلاتینیوم بیرون آمد و به ترتیب وارد بدن بای زهمین، شانگوان و چنهه شد که اندازه گویها کاملاً شبیه به یکدیگر و تقریباً مشابه بودند.
علاوه بر این، پیام دیگری در شبکیه چشم بایزهمین ظاهر شد. اگرچه او تا حدودی غافلگیر شده بود، اما این غافلگیری چندان بزرگ نبود، زیرا او به نوعی انتظار چنین چیزی را داشت. دلیلش هم بهجز لیلیت چه میتوانست باشد؟ او در گذشته در مورد دنیای مهارتها برای او توضیح داده بود و به لطف آن اکنون دانش بای زهمین تا سطح بالایی افزایش یافته بود.
یک فرد نه تنها میتوانست با آموزش دیدن مهارتها را بیاموزد، بلکه میتوانست پس از شکست دادن دشمنان، از طریق طومارهای مهارت نیز کارهایی را یاد بگیرد و مهارتهایش را تکامل یابد. با این حال، استثناهایی از این قاعده نیز وجود داشت.
بای زهمین با نادیده گرفتن دنیای اطرافش، نگاهی به مهارت جدیدش انداخت. او مشتاقانه منتظر آن بود زیرا این مهارت کمک بزرگی به تکامل او به مرتبهی اول میکرد.
[پرتاب (مهارت طبقه بندی نشده) سطح 5: هنگام پرتاب یک شی با دست خالی، 20 درصد احتمال دارد که ضربهای کشنده به دشمن وارد کنید. این مهارت به حداکثر خود رسیده و نمی تواند خودبهخود تکامل یابد]
تا حدودی هم چیزی بود که از قبل انتظارش را داشت. با این حال، عدم امکان تکامل به تنهایی چیزی بود که او را شگفت زده کرد و حالا او بالاخره چندین چیز را که لیلیت در مورد ثبتروح و مهارت ها برای او توضیح داده بود را بهتر درک کرد.
به غیر از آمارهای فردی، آمارهای دیگری نیز وجود داشت که در پنجره افراد نمایش داده نمی شد. نمونهای از این آمار ضربات کشنده، قدرت دفاع، آسیب حمله، و موارد از این دست بود. برای بهدست آوردن این آمار نیاز به دستیابی مهارتهای یا موارد خاصی بود که معمولاً پس از شکست دشمنان و مداخله ثبت روح بهصورت خودکار شکل نمیگرفت.
به عنوان مثال، آهنگر یا سازنده مصنوعات می توانست سلاح، زره، لوازم جانبی مورد نظرش را ایجاد کند که آسیب فیزیکی یا دفاع فرد را افزایش میدادند، اما آمارهایی مانند قدرت، استقامت و سلامتی که گنجینههای ایجاد شده توسط ثبتروح میتوانستند افزایش دهند را افزایش نمیدادند.
لیلیت گفت که موجودات عالی از این آمار به عنوان «آمار ردیابی« یاد می کنند زیرا آنها فقط می توانند این آمارها را با نگاه کردن به مهارتها و تجهیزات پیگیری کنند.
دقیقاً به همین دلیل بود که چنین مشاغل یا کلاسهایی در همه دنیا نادر و ارزشمند تلقی میشدند، زیرا ثبتروح موجودی صالح بود که به هر کسی که استعداد داشت و از آن در راه درست و با مواد مناسب استفاده میکرد اجازه میداد قدرتمند شود. حتی کسی که شهامت مبارزه با دشمنان قدرتمند را نداشتند نیز میتوانستند قدرت بالایی بگیرد، به شرطی که کلاسی از صنایع دستی یا آهنگری و مانند آن را دنبال میکردند.
بای زهمین وقتی فهمید که هنوز چند چقدر چیز برای یاد گرفتن و درک کردن مانده، از خستگی آهی کشید. اگرچه او ممکن است بسیار قوی به نظر برسد، حتی اگر درست بود که اطلاعات قبلی لیلیت برای او بسیار مفید بودند اما واقعیت این بود که همه اینها یک عارضه جانبی معکوس داشت و آن این بود که او خیلی زود متوجه میشد که چه چیزی بر او سنگینی میکند و چه راههایی را باید طی کند تا به نتیجهی دلخواهش برسد.
«بای زهمین، حالت خوبه؟»
«هم؟» بای زهمین از افکارش بیرون آمد و با لبخندی معمولی به عقب نگاه کرد و گفت: «چرا نباشم؟ حتی با آن میمون درست و حسابی روبهرو نشدم و فقط ضربهی آخر رو زدم.»
«واقعا…اینطوریه…؟» شانگوان قبل از اینکه سرش را تکان دهد کمی ابروهایش در هم فرو رفت و در ادامه گفت: «اگه خودت اینطوری میگی پس خوبه.»
برای لحظهای بهنظر میرسید که زهمین مقداری افسرده شده، که با توجه به قدرت فوقالعادهای که اخیراً نشان داد و اینکه چقدر راحت میمون پلاتینیوم را شکت داده بود، به نظرش عجیب میرسید. حتی اگر حرف او درست باشد که این جانور تا حد زیادی توسط او و چنهه از قبل خسته و ناکار شده بود، این موجود هیولایی بود که آن دو نمیتوانستند به سلامت از مقابلش عبور کنند. اما پس از شنیدن پاسخ زهمین افکارش را کنار زد و تصور کرد که اشتباه کرده.
بای زمین خم شد و سه آیتمی که توسط میمون پلاتینیوم رها شده بود را برداشت. با کمال تعجب، این موجود مرتبه اول سه آیتم بهجای گذاشته بود. یک طومار مهارت، یک گوی قرمز و یک گوی نارنجی.
«چن هه، اشکالی نداره اگه اول این سهتا رو تقسیم کنیم و بعد به بگی که چه اتفاقی افتاده؟»
«موردی نیست» چن او با حالتی جدی سرش را تکان داد و با صدایی عمیق گفت: «ترک کردن دانشگاه ممکنه سختتر از اون چیزی باشه که فکر میکردیم و این سه گنج بدون توجه به اینکه چقدر ضعیف هستن، مطمئناً به اونا نیاز پیدا میکنیم.»
بای زمین و شانگوان، قبل از اینکه با اخم به چنهه نگاه کنند، لحظه ای به یکدیگر خیره شدند.
ظاهراً همه چیز بسیار پیچیدهتر از آن چیزی بود که انتظار می رفت…
«یک گنج معمولی، یک گنج کمیاب و یک طومار مهارت. ببینیم چه نوع مهارتی داخل اینه.» بای زهمین غارت پیروزی را روی توده بزرگی از آوار که فرو ریخته بود گذاشت و طومار مهارت را گرفت تا قبل از اینکه آن را به بقیه بدهد ببیند چه مهارتی در خودش.
[بازیابی (مهارت مرتبه اول) سطح 5: استقامت را با توجه به مانای مصرف شده بازسازی می کند. هر 2 امتیاز مانا، 1 امتیاز استقامت را بازیابی میکند]
بای زمین با دیدن مهارتی که در این طومار وجود داشت، نمی توانست اخم نکند. این چیزی بود که او اصلا انتظارش را نداشت و صادقانه بگوییم، این مهارت در مقایسه با دستکاری خون او بسیار ضعیف بهنظر می رسید، حتی اگر آنها مهارتهای همسطح و مرتبهای بوده باشند.
پس از دو فشار کوچک، قبل از اینکه دو جسم جدید روی انبوه آوار ظاهر شوند، دو گوی به نور نارنجی و قرمز درخششی ایجاد کردند.
قسمت ۸۰: ضربهی کشنده
مطمئناً، بای زهمین از چند روز پیش قویتر شده بود.
شاید آمار فیزیکی یا جادویی او به هیچوجه تغییر نکرده و در شرایطی بود که میبایست به برای رسیدن به سطحی بالاتر خودش را از یک گرداب قدرت و بیرون میکشید تا به موجودی قدرتمندتر بدل شود، اما در این بین، او نمی توانست به هیچ شکلی قدرتش را افزایش دهد. در واقع، او حتی از امتیازات اضافهاش به هیچ وجه برای افزایش آمار طبیعیای که داشت استفاده نکرده بود.
با این حال، در این دنیا راههای زیادی برای قویتر شدن، آنهم بدون افزایش سطح، کسب قدرت روح یا آمار وجود داشت. حتی بدون گنج یا به دست آوردن طومار مهارت.
یکی از آن راهها یادگیری و استفاده از آنچه قبلاً داشت به بهینهترین شکل ممکن بود. بای زهمین دقیقاً برای قویتر شدن در این راه تمرین میکرد و اگرچه هنوز راه درازی در پیش داشت، اما بدون شک نسبت به گذشته پیشرفت کرده بود.
علاوه بر این، بای زهمین با استفاده از مهارت هایی که در کنار گنجینه هایش داشت، انواع دیگر حملات را نیز تمرین و جلوه های شگفت انگیزی را ایجاد میکرد. در واقع، حمله قبلی فقط یک نیزهیخونی فروزان بداهه بود… اما او با استفاده از این دو مهارت و افزودن چیزی بهعنوان تقویت کننده، برای یک نیروی بسیار قدرتمندتر برنامهریزی کرده بود.
[شما قدرت روح یک میمون پلاتینیومی سطح 37 را به دست آوردید. نمیتوانید قبل از اینکه شغل مرتبه اولتان را بهدست آورید، سطح و یا آمار بیشتری را کسب کنید]
[شما مهارت طبقهبندی نشده سطح 5 «پرتاب« را آموختید]
سه گوی درخشان پر از نیروی روح از بدن بیجان میمون پلاتینیوم بیرون آمد و به ترتیب وارد بدن بای زهمین، شانگوان و چنهه شد که اندازه گویها کاملاً شبیه به یکدیگر و تقریباً مشابه بودند.
علاوه بر این، پیام دیگری در شبکیه چشم بایزهمین ظاهر شد. اگرچه او تا حدودی غافلگیر شده بود، اما این غافلگیری چندان بزرگ نبود، زیرا او به نوعی انتظار چنین چیزی را داشت. دلیلش هم بهجز لیلیت چه میتوانست باشد؟ او در گذشته در مورد دنیای مهارتها برای او توضیح داده بود و به لطف آن اکنون دانش بای زهمین تا سطح بالایی افزایش یافته بود.
یک فرد نه تنها میتوانست با آموزش دیدن مهارتها را بیاموزد، بلکه میتوانست پس از شکست دادن دشمنان، از طریق طومارهای مهارت نیز کارهایی را یاد بگیرد و مهارتهایش را تکامل یابد. با این حال، استثناهایی از این قاعده نیز وجود داشت.
بای زهمین با نادیده گرفتن دنیای اطرافش، نگاهی به مهارت جدیدش انداخت. او مشتاقانه منتظر آن بود زیرا این مهارت کمک بزرگی به تکامل او به مرتبهی اول میکرد.
[پرتاب (مهارت طبقه بندی نشده) سطح 5: هنگام پرتاب یک شی با دست خالی، 20 درصد احتمال دارد که ضربهای کشنده به دشمن وارد کنید. این مهارت به حداکثر خود رسیده و نمی تواند خودبهخود تکامل یابد]
تا حدودی هم چیزی بود که از قبل انتظارش را داشت. با این حال، عدم امکان تکامل به تنهایی چیزی بود که او را شگفت زده کرد و حالا او بالاخره چندین چیز را که لیلیت در مورد ثبتروح و مهارت ها برای او توضیح داده بود را بهتر درک کرد.
به غیر از آمارهای فردی، آمارهای دیگری نیز وجود داشت که در پنجره افراد نمایش داده نمی شد. نمونهای از این آمار ضربات کشنده، قدرت دفاع، آسیب حمله، و موارد از این دست بود. برای بهدست آوردن این آمار نیاز به دستیابی مهارتهای یا موارد خاصی بود که معمولاً پس از شکست دشمنان و مداخله ثبت روح بهصورت خودکار شکل نمیگرفت.
به عنوان مثال، آهنگر یا سازنده مصنوعات می توانست سلاح، زره، لوازم جانبی مورد نظرش را ایجاد کند که آسیب فیزیکی یا دفاع فرد را افزایش میدادند، اما آمارهایی مانند قدرت، استقامت و سلامتی که گنجینههای ایجاد شده توسط ثبتروح میتوانستند افزایش دهند را افزایش نمیدادند.
لیلیت گفت که موجودات عالی از این آمار به عنوان «آمار ردیابی« یاد می کنند زیرا آنها فقط می توانند این آمارها را با نگاه کردن به مهارتها و تجهیزات پیگیری کنند.
دقیقاً به همین دلیل بود که چنین مشاغل یا کلاسهایی در همه دنیا نادر و ارزشمند تلقی میشدند، زیرا ثبتروح موجودی صالح بود که به هر کسی که استعداد داشت و از آن در راه درست و با مواد مناسب استفاده میکرد اجازه میداد قدرتمند شود. حتی کسی که شهامت مبارزه با دشمنان قدرتمند را نداشتند نیز میتوانستند قدرت بالایی بگیرد، به شرطی که کلاسی از صنایع دستی یا آهنگری و مانند آن را دنبال میکردند.
بای زهمین وقتی فهمید که هنوز چند چقدر چیز برای یاد گرفتن و درک کردن مانده، از خستگی آهی کشید. اگرچه او ممکن است بسیار قوی به نظر برسد، حتی اگر درست بود که اطلاعات قبلی لیلیت برای او بسیار مفید بودند اما واقعیت این بود که همه اینها یک عارضه جانبی معکوس داشت و آن این بود که او خیلی زود متوجه میشد که چه چیزی بر او سنگینی میکند و چه راههایی را باید طی کند تا به نتیجهی دلخواهش برسد.
«بای زهمین، حالت خوبه؟»
«هم؟» بای زهمین از افکارش بیرون آمد و با لبخندی معمولی به عقب نگاه کرد و گفت: «چرا نباشم؟ حتی با آن میمون درست و حسابی روبهرو نشدم و فقط ضربهی آخر رو زدم.»
«واقعا…اینطوریه…؟» شانگوان قبل از اینکه سرش را تکان دهد کمی ابروهایش در هم فرو رفت و در ادامه گفت: «اگه خودت اینطوری میگی پس خوبه.»
برای لحظهای بهنظر میرسید که زهمین مقداری افسرده شده، که با توجه به قدرت فوقالعادهای که اخیراً نشان داد و اینکه چقدر راحت میمون پلاتینیوم را شکت داده بود، به نظرش عجیب میرسید. حتی اگر حرف او درست باشد که این جانور تا حد زیادی توسط او و چنهه از قبل خسته و ناکار شده بود، این موجود هیولایی بود که آن دو نمیتوانستند به سلامت از مقابلش عبور کنند. اما پس از شنیدن پاسخ زهمین افکارش را کنار زد و تصور کرد که اشتباه کرده.
بای زمین خم شد و سه آیتمی که توسط میمون پلاتینیوم رها شده بود را برداشت. با کمال تعجب، این موجود مرتبه اول سه آیتم بهجای گذاشته بود. یک طومار مهارت، یک گوی قرمز و یک گوی نارنجی.
«چن هه، اشکالی نداره اگه اول این سهتا رو تقسیم کنیم و بعد به بگی که چه اتفاقی افتاده؟»
«موردی نیست» چن او با حالتی جدی سرش را تکان داد و با صدایی عمیق گفت: «ترک کردن دانشگاه ممکنه سختتر از اون چیزی باشه که فکر میکردیم و این سه گنج بدون توجه به اینکه چقدر ضعیف هستن، مطمئناً به اونا نیاز پیدا میکنیم.»
بای زمین و شانگوان، قبل از اینکه با اخم به چنهه نگاه کنند، لحظه ای به یکدیگر خیره شدند.
ظاهراً همه چیز بسیار پیچیدهتر از آن چیزی بود که انتظار می رفت…
«یک گنج معمولی، یک گنج کمیاب و یک طومار مهارت. ببینیم چه نوع مهارتی داخل اینه.» بای زهمین غارت پیروزی را روی توده بزرگی از آوار که فرو ریخته بود گذاشت و طومار مهارت را گرفت تا قبل از اینکه آن را به بقیه بدهد ببیند چه مهارتی در خودش.
[بازیابی (مهارت مرتبه اول) سطح 5: استقامت را با توجه به مانای مصرف شده بازسازی می کند. هر 2 امتیاز مانا، 1 امتیاز استقامت را بازیابی میکند]
بای زمین با دیدن مهارتی که در این طومار وجود داشت، نمی توانست اخم نکند. این چیزی بود که او اصلا انتظارش را نداشت و صادقانه بگوییم، این مهارت در مقایسه با دستکاری خون او بسیار ضعیف بهنظر می رسید، حتی اگر آنها مهارتهای همسطح و مرتبهای بوده باشند.
پس از دو فشار کوچک، قبل از اینکه دو جسم جدید روی انبوه آوار ظاهر شوند، دو گوی به نور نارنجی و قرمز درخششی ایجاد کردند.