ورود عضویت
Survival System – 1
انتخاب فونت
انتخاب سایز فونت

اوایل پاییز در جنگلی دورافتاده،نسیم سردی بر درختان بلند سر به فلک کشیده می وزید. درختان جنگل بسیار بلند تر از معمول بودند و تنه ی زخیم تری نیز داشتند.

امسال قرار بود سال 2054 میلادی باشد اما در این جنگل تاریخ میلادی چه معنایی داشت؟!

پسری رنگ پریده و لاغر روی تپه ای خاک دراز به دراز افتاده بود.

لباس های تنش پاره و خاکی شده بودند، یک شلوار جین و تیشرت مشکی که اکنون رنگ خاک و اندکی گل به خود گرفته بود.

زیر چشم هایش سیاه و گود افتاده بود، او سوء تغذیه نداشت اما به وضوح از کمبود خواب رنج می برد.

نسیم خنک دوباره وزید، برگ های روی درختان به ساز نسیم می رقصیدند و هو هو ی آن اهنگی را در سکوت جنگل شکل داده بود.

پسرک دستانش را روی بدنش کشید و پاهای لاغرش را در بغل جمع کرد.

{{ چقدر سرده.! }}

رایان بعد از اینکه بخاطر سرما غر زد آرام پلک هایش را باز کرد. قیافه اش گرفته بود و اخم روی صورتش هنوز باز نشده بود.

{ آیا خواب میدیدم؟!}

سر درد خفیف قبل هنوز او را آزار میداد.

{ لعنتی چه اتفاقی افتاد؟.}

 به اطراف توجهی نکرد، فقط سعی داشت بلند شود و به خانه برگردد، او حتی اکنون فکر می کرد کنار ستون از حال رفته و بعد از زلزله دوباره بیدار شده است.

کف دستش سطح نرم خاک و چندین سنگ ریز را حس می کرد. او همانطور که گیج شد بود با خود زمزمه کرد:

 {{ چرا حسش مانند سطح آسفالت سخت نیست؟!. }}

در ان زمان بیشتر داخل شهر سنگ پوش یا آسفالت بود و سطح خاکی به ندرت در سراسر شهر دیده می شد، او قطعا در گذشته آن را حس کرده بود اما در این لحظه زیاد فکر نکرد. و فقط باعث سردرگمی بیشتر او شد.

رایان خود را در محاصره انواع درختان دید، اطرافش زیبا بود و حس تازه ای برایش رقم می زد.

او نفس عمیقی کشید، در شهر حتی دیدن درختان در پارک ها و مناظر به اصطلاح سبز نادر بود، هوای پاک حتی کمیاب تر از آن بود.

زمانی که باران می بارید مردم به خانه یا زیر سایبان ها پناه می بردند، باران اسیدی چگونه هوا را از آلودگی پاک خواهد کرد؟!

او دوباره به اطراف خیره شد و زیر لب زمزمه کرد:

 « فقط من کجا هستم؟!»

صدای هوهوی باد و آواز گنجشکان برایش لذت بخش بود، اما او حتی وقتی برای لذت بردن از آن نداشت.

افکارش با صوت عجیب قبلی قطع شد، دوباره همان صدا در سرش پیچید:

مهارت تشخیص هاله بدست آمد.!

خنجر نور بدست آمد.!

بار دیگر صفحه ای  در دید رایان ظاهر شد.

او با ترس و تعجب به رون های جلویش نگاه کرد.

مهارت ها:

تشخیص هاله [ K ]

ویژگی:

{ سطح حریف را تا دو لول بالا تر شناسایی میکند.}

تسلیحات:

خنجر نور [ K ]

ویژگی :

 { سرعت شخص استفاده کننده را تا دوبرابر تسریع می بخشد….}

رایان با صدایی لرزان و وحشت زده زمزمه کرد:

 « انگار خواب نبود.!»