گاهی یک قدم میتونه به اندازهی یک عمر بین ما فاصله بندازه ولی اشکالی نداره، من به این اتفاق راضیم. تو با قدم برداشتنت به رویایی که همیشه دنبالش بودی میرسی؛ پس مطمئنا زندگی من تاوان مناسبی برای این اتفاقه...
وقتی روحم جدا شد، بلافاصله با زور به کناری کشیده شدم. دیدم که اون زن به سمت بدنم بلند بلند خندید. میخواستم جلوش رو بگیرم اما تمام وجودم به دام افتاده بود. باید ببینم اون چه جوری جایگزین من میشه؟ نه، نمیخوام!